کبک

کبکان بی‌آزار که ​بر کوه بلندند/ بی قهقهه یکبار ندیدم که بخندند// جز خاربنان جایگه خود نپسندند/ بر پهلو ازین نیمه‌ بدان نیمه بگردند// هر ساعتکی سینه به منقار برندند/ چون جَزعَ پُر سینه و چون بُسّد منقار[۱]

کبک(کَبْک) از خانواده‌ی قرقاول (Phasinaidae) است.

کبک دری(Teraogallus Caspius) نر آن ۵۸ سانتیمتر و ماده‌ی آن ۵۵ سانتیمتر است. کبک در کوهستان‌های مرتفع زندگی می‌کند و حتی در زمستان به‌ندرت تا حد رویش درخت پایین می‌آید. پر و بالش به‌طور کلی خاکستری، با خطوط موج‌دار و رگه‌های قهوه‌ای و سفید فروان است که در سطح شکمی کم‌رنگ‌تر و در پهلوها رگه‌های مشخص‌تری دارد. دو سوم طول شاهپرهای نخستین و ثانوی بال از سمت قاعده سفیدرنگ است که در هنگام پرواز در زیر بال به صورت نوار پهن و مشخص دیده می‌شود. طرح خاص صورتش که شامل نوار چشمی و گلوی سفید، تارک خاکستری و خط خاکستری پررنگ کنار گردنش است از فاصله‌ی نزدیک قابل تشخیص می‌باشد. تفاوت پرنده‌ی نر با ماده این است که در پرنده‌ی ماده، تضاد نقش و نگار صورت کمتر است و در پاها میخک ندارد. پرنده‌ای است بی‌نهایت محتاط و اغلب پس از احساس خطر مسافت زیادی پرواز می‌کند. به اندازه سایر ماکیان اجتماعی نیست و معمولاً جفت‌جفت دیده می‌شود.

کبک دری در پرتگاه‌های پرشیب، کوهسارهای صخره‌ای و قلل مرتفع با گیاهان کم و پراکنده زندگی می‌کنند. به‌ندرت در ارتفاع کمتر از۳۵۰۰ متر دیده می‌شود. روی زمین و در بین سنگ‌ها و یا غالباً در لبه‌ی صخره‌های مرتفع آشیانه می‌سازد.[۲]

«دکتر مکری» در کتاب فرهنگ نام‌های پرندگان از «کبک» با عنوان «کو» نام می‌برد:

کو (= کبک معمولی)(kow) در لهجه‌ی کرمانجی و کرمانشانی. و پس از شرح مختصات کبک می‌نویسند: منقار و پای این حیوان به رنگ سرح و تخم‌گذاری و پرورش جوجه‌ی آن عیناً شبیه به ماکیان است و عدهٔ جوجه‌های آن بین هفت تا بیست تا است و تخمش به اندازهٔ تخم کبوتر و سپیدرنگ است.[۳]

کبک صدای مخصوصی از خود ایجاد می‌کند که به قهقهه زدن شبیه است:

کبک دری که قهقهه‌ی شوق می‌زند/ آسیب قهر پنجه‌ی شاهینش در قفاست <ظهیرفاریابی>

نوای شور محشر خنده‌ی کبک است در گوشش/  چه پروا از فغان عاشقان آن کوه تمکین را <صائب>

آوای کبک گاه به گریه و ناله‌ی زار تشبیه می‌شود:

چنانم در فراقت ای دلارام/  که بر من می‌بگرید کبک در دام <ویس و رامین>

بنالد کبک با من گاه شبگیر/  تو گویی کبک بم گشته‌ست و من زیر <ویس و رامین>

راه رفتن کبک بسیار زیبا است و به خرامیدن تشبیه می‌شود و کبک خرام اصطلاحاً به کسی می‌گویند که راه رفتنش زیبا باشد:

سوی من وحشی صفت عقل رمیده/  آهو روشی کبک خرامی نفرستاد <حافظ>

رنگ و خال‌ها و لکه‌های سیاه و سپید کبک نیز در اشعار فارسی نمایان است:

شتابان رفتن کبک را گاه به مهندسی و مساحی و گاه به جاسوسی تشبیه می‌کنند:

کبک دری گر نشد مهندس و مسّاح/  اینهمه آمد شدنش چیست بر آورد <منوچهری>

هر زمان نوحه کند فاخته چون نوحه‌گری/  هر زمان کبک همی تازد چون جاسوسی <منوچهری>

عطار در کتاب منطق‌الطیر کبک را نمونه‌ی مردم جواهر دوست می‌داند که همه‌ی عمر خود را صرف جمع‌آوری انواع جواهرات و اهجار قیمتی و یا اشیاء قیمتی و گرانبها و عتیق می‌نمایند.[۴]


[۱]- منوچهری

[۲]- پرندگان در ایران، ص ۱۰۸.

[۳]- فرهنگ نام‌های پرندگان، ص ۱۱۴.

[۴]- منطق‌الطیر، گوهرین، ص ۳۱۷.




برچسب‌ها:

نظر شما: