دعای صباح ام سلمه قاجار
در میان شاهزادگان قاجار، کم نیستند فرهیختگانی که در عرصه ادب و فرهنگ نامدارند. می توان از چهره هایی یاد کرد که آغاز گر مباحثاتی نوین در فضای فرهنگی ایران بوده اند. برای نمونه می توان از بدیع الملک میرزا عماد الدوله ثانی یاد کرد که نخستین آشنایی ایرانیان با فلسفه کانت که جان اندیشه غربی در دوران مدرن است، به همت او بوده. مکاتبات و طرح پرسش های هفت گانه او از ملا علی زنوزی، از اندیشمندان حلقه فلسفی تهران، بر اهل فلسفه پوشیده نیست.
دعای صباح ام سلمه قاجار*
علیرضا دولتشاهی
در میان شاهزادگان قاجار، کم نیستند فرهیختگانی که در عرصه ادب و فرهنگ نامدارند. می توان از چهره هایی یاد کرد که آغاز گر مباحثاتی نوین در فضای فرهنگی ایران بوده اند. برای نمونه می توان از بدیع الملک میرزا عماد الدوله ثانی یاد کرد که نخستین آشنایی ایرانیان با فلسفه کانت که جان اندیشه غربی در دوران مدرن است، به همت او بوده. مکاتبات و طرح پرسش های هفت گانه او از ملا علی زنوزی، از اندیشمندان حلقه فلسفی تهران، بر اهل فلسفه پوشیده نیست. هانری کربن از بدیع الملک میرزا با عنوان افتخار طبقه اشراف ایرانی قرن گذشته یاد کرده است. ملا علی زنوزی که کتاب خود را به افتخار نام وی بدایع الحکم نامیده است، در مورد وی چنین سروده:
هم کرامت در حسب هم پادشاهی در نسب
جامع علم و ادب مجموعه وجدُ وقار
جالب توجه است که در مجموعه خطی کتابخانه و موزه ملی ملک، سه نسخه از این رساله موجود است. بر اساس یادداشتی که در آغاز یکی از این رساله ها وجود دارد و به ظاهر از آن مرحوم ملک است می توان این نتیجه را گرفت که نسخه شماره 1723 به خط خود علی آقا زنوزی است. اگر این حدس معتبر باشد، می توان گفت که این نسخه از بدایع الحکم، شاید صحیح ترین نسخ آن کتاب است.
اما در میان شهدختان قاجاری نیز بودند فرهیختگانی که در برگ برگ تاریخ فرهنگی این سرزمین، چهره ای از خود به یادگار نهادند. از جمله این شهدختان می توان از خورشید خانم یا آن گونه که نامدار است: فخرالملوک، دخت شیخ الرئیس قاجار و صاحب المنهج الباهره، نام آورد. اویی که چون پدرش دستی در شعر داشت و یکی از نخستین مدیران مدارس دخترانه در ایران عصر قاجار است. همچنین می توان از ماه تابان خانم، ملقب به قمرالسلطنه، یاد کرد که که از زنان هنرمند و دانش دوست روزگار خویش بود و همسر میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم ناصرالدین شاه بود. اویی که از جوانی دل به آموختن علم و دانش سپرده بود و زبان های فرانسوی و ترکی استانبولی را نیز به خوبی تکلم می کرد. با این وجود ام سلمه در میان این شهزادگان و شهدختان قاجاری بی شک یک استثناء است. نه از آن رو که وی خوشنویس است، که دیگر دختر فتحعلی شاه، ضیاءالسلطنه، ملقب به شاه بیگم، ، خواهر نواب محمد میرزا ، مولف تذکره نقل مجلس، را نیز در زمره زنان کاتب کتاب وحی، می توان به شمار آورد. اویی که در شکسته نویسی نامدار است. هرچند بامداد در رجال خود، به نقل از سلطان احمد میرزا عضدالدله، نسخ نویسی ضیاء السطنه را نیز نیکو دانسته است. ضیاء السلطنه که در عقد زین العابدین، امام جمعه بود، در شب چهارشنبه 19 ذیحجه 1315 قمری درگذشته است.
ام سلمه بنت فتحعلی شاه قاجار، از بطن زیباچهر خانم، همسر گرجی پادشاه ایران است. زیبا چهر خانم دختری از خاندان اشرافی تریگاراشویلی گرجستان است. او برای پادشاه ایران سه فرزند به جهان آورد. دو پسر و یک دختر. از دو فرزند پسر، یکی در کودکی از جهان رفت و دو دیگر، هرچند شاهزاده نخست بود، اما چون مادری قاجاری نداشت، بر منصب ولیعهدی تکیه نزد. او کسی جز نواب والا محمد علی میرزا دولتشاه نیست. اویی که دلاوری و سخنروی را توامان داشت. و اگر او نبود، بارهای بار فرزند چهارم که از بازی های روزگار به مقام ولیعهدی رسیده بود، در میدان های نبرد شکست می خورد. اویی که پدر بزرگ بدیع الملک میرزا عماد الدله ثانی است. ام سلمه، یا گلین خانم، که در سال 1216 قمری در تهران زاده شد، با پسر عموی خود، زین العابدین، فرزند حسین قلی خان قاجار، ازدواج کرد. دو دختر و یک پسر به نام محمد جعفر میرزا، حاصل این زناشویی ست. اما در میان همسران پادشاه قاجار، فتحعلی شاه، دو تن را نامدار به زیباچهر خانم می یابیم: نخستین تن، همسر گرجی پادشاه و مادر ام سلمه و نواب محمد علی میرزا ست. دیگری، زیباچهر خانم، خواهر نصیرخان شیر کوهی ست. از چهار فرزند وی تنها دو تن بازماندند: شاهپور میرزا و فرخ السلطان.
علم رجال و تبارشناسی قاجار، بر اساس تواریخ کلاسیک همان دوران، تصویری روشن در برابر چشم نمی گشاید. از این ابهام اما، زنان قاجاری بیشترین سهم را برده اند. در بسیاری از متون حتی نامی از آنان در میان نیست. گاه از ضبط و ثبت دقیق نامشان پرهیز شده و از آنان به نام برادر و یا پدرشان یاد می شود. ام سلمه نیز از این آشفتگی و ابهام در امان نبوده است.
محمد علی مصباحی نائینی، صاحب مدینه الادب، او را زاده سال 1216 قمری دانسته است. همو ضیاء السلطنه را نیز با وی هم سن دانسته. اما عبدالحسین خان ملک المورخین، صاحب مرآت الوقایع مظفری، در ذکر وقایع سال 1315 قمری، از درگذشت ضیاء السلطنه یاد کرده و تولد وی را سال 1272 هجری دانسته است. اگر این سخن را بپذیریم، وی در هنگام مرگ نزدیک به یکصد سال عمر داشته. چیزی که البته دور از ذهن نیست، اما سخن نائینی را چه باید کرد؟
از دیگر سو، نائینی ام سلمه را دختر هشتم فتحعلی شاه آورده و ضیاء السلطنه را دختر نهم. هر چند سپهر در ناسخ التواریخ خود در مورد تاریخ و محل زایش شهدختان قاجاری خاموش است، ولی وی ام سلمه را دختر چهارم دانسته و از ضیاء السلطنه در مقام هفتم یاد کرده است.
به سخن خود باز گردیم. چرا ام سلمه را یک استثناء دانسته ایم؟ آیا چون در میان نسخ نویسان تا روزگار وی، کمتر زنی به قدرت قلم او رسیده است؟ ام سلمه خط را در محضر یکی از استادان نامدار نسخ نویسی دوران قاجار فراگرفت. این استاد نامدار زین العابدین اصفهانی ست. اویی که به اشرف الکتاب نامدار است و از شاگردان مکتب احمد نیریزی محسوب می گردد. خط نسخ تا سده یازدهم قمری، همچنان به شیوه کهن نگاشته می شود و با خط ثلث آمیخته بود. اما به همت استادانی همچون میرزای نیریزی در نسخ نویسی شیوه ای نو پدیدار شد. شیوه ای که توسط خوشنویسانی چون زین العابدین اصفهانی پی گرفته شد و راهی که توسط وی شاگردان مکتب او ادامه یافت. ام سلمه نیز که در زمره این شاگردان است نسخ را به شیوه نوین می نوشت. هرچند باور گروهی بر این است که ام سلمه در دبستان خوشنویسی وصال شیرازی پرورش یافته است. دبستانی که شاید آن را بتوان اوج نسخ نویسی ایرانی نامید. نسخ نویسی ام سلمه به اعتبار قوام خط وی از مرز خوشنویسی معمول گذشته و در آستانه استادی ایستاده است. او در زمره خوشنویسان پر کار است، این امر البته امری نسبی است. در این نسبیت طبقه اجتماعی وی نیز دخیل است. به اعتبار آن که وی به تحریر و کتابت کتاب وحی و ادعیه پراخته، خوشنویسی وی فراگیر بوده است.اما برخلاف دیگر خوشنویسان نامدار، به تربیت و پرورش شاگردانی نپرداخته.
در میان نفائس مجموعه خطی ملک، دو اثر از ام سلمه یافت می شود. هر دو تحریری است از دعای صباح. نسخ شماره 58 و 70. از این دو، نسخه برگردان نسخه شماره 70 به اهتمام کتابخانه و موزه ملی ملک، با همکاری موسسه آفرینش های هنری استان قدس رضوی، به صورت نفیس ، اینک در دسترس دوستداران هنر و ادب قرار گرفته. دعای صباح که بعد از نماز صبح خوانده می شود، دعایی ست از حضرت علی (ع). نخستین نشانی که از این دعاء امروزه می شناسیم به سده هفتم بازمی گردد: کتاب اختیار المصباح اثر سید علی ابن باقی. گروهی بر این باورند که تا آن روزگار نسخه ای به خط حضرت علی (ع) موجود بوده. در بعضی از منابع کتابشناسی پیرامون این کتاب و نسخه اصلی آن چنین آمده است: از قرار مسموع نسخه اصلی این دعاء در کتابخانه سلطنتی ایران تا دوره ناصرالدین شاه موجود بوده است. از این دعاء در طول تاریخ تشیع در ایران برگردان های متعددی به زبان فارسی انجام گرفته است. گذشته از ترجمه هایی که تا امروز نیز ادامه دارند، زبان فارسی دست کم شاهد یک ترجمه منظوم از این دعا نیز هست. اما نسخه دیگر مجموعه خطی ملک (نسخه شماره58)، اثری ست که به قلم ام سلمه برای حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله و در تاریخ 1255 قمری کتابت شده است. فرهاد میرزا که پسر عموی ام سلمه محسوب می شود در آن زمان بیست و دو ساله بوده است. از مقایسه تاریخ کتابت این دو اثر، می توان دریافت که نسخه شماره 58 نسخه ای جدیدتر است. زیرا نسخه شماره 70 در تاریخ 1243 قمری تحریر شده است. در نتیجه میان این دو تحریر دوازده سال فاصله است. بی شک این فاصله زمانی، امکان بررسی پیشرفت و یا عدم پیشرفت کیفیت خط ام سلمه را برای منتقدان و کارشناسان خوشنویسی فراهم می کند. این حوزه ای ست که صلاحیت ورود به آن را ندارم. نسخه 58، در 12 برگ 9 سطری بر کاغذ رنگین آهار مهره تحریر شده است. دارای تذهیب با پیشانی زرین و جدول رنگین است. این نسخه در سال 1327 خورشیدی توسط مرحوم احمد سهیلی خوانساری، برای کتابخانه ملک خریداری شده و در تاریخ 12 دی ماه سال 1330 در دفتر کتابخانه ثبت شده است. در صفحه اول این نسخه، یادداشتی بوده که پاک شده اما سطری از آغاز و سطری از انجام آن هنوز خواناست. از سطر انجام آن یادداشت می توان تاریخ شوال سنه 1273 را بدست آورد. اما این تاریخ بیانگر چیست؟ سطر آغازین این یادداشت چنین است: دعای صباح جناب امیر. شاید این یادداشت خرید نسخه بوده است. در برگ آخر نسخه نقش مهری بیضی وجود دارد. با سعج فارسی: بر جای محمد نسزد جز مهدی 1277. اما این مهر از آن کیست؟ شاید فرهاد میرزا؟
نکته آخر: نسخه برگردان دعای صباح به قلم ام سلمه، حاوی برگردان متن این دعاء به زبان فارسی ست. این ترجمه به قلم محمد هادی زاهدی انجام پذیرفته. اما گزینش این ترجمه برای همنشینی با دعای حضرت امیر (ع) و خوشنویسی ام سلمه، پرسش هایی از این دست را به ذهن می آورد: آیا شایسته تر نبود از ترجمه ای هم عصر با کتابت ام سلمه در انتشار این کتاب سود برده می شد؟ این پندار از آن جا می آید که در مجموعه خطی ملک می توان دست کم یک نمونه از ترجمه فارسی این دعاء را یافت. ترجمه ای که کتابت آن به قلم عبدالکریم طباطبایی به سال 1265 قمری، یعنی تنها یک دهه پس از کتابت دعای صباح به قلم ام سلمه، انجام پذیرفته است. کتابتی که آن را به شیوه نیریزی دانسته اند.
* گفتار علیرضا دولتشاهی در مراسم رونمایی از نسخه برگردان دعای صباح به خط ام سلمه، کتابخانه و موزه ملی ملک، تهران 24 خرداد 1388 خورشیدی.