خُنیایِ عرفان در آسمان فرهنگ ایران

به مناسبت ۸ مهر، روز بزرگداشت جلال الدین محمد بلخی (مولوی)

خُنیایِ عرفان در آسمان فرهنگ ایران

علیرضا حیدری

بیشتر تذکره‌نویسان متفق هستند که نام او محمد و لقبش جلال الدین است. ظاهرا او در ششم ربیع الاول سال ششصد و چهار هجری قمری (15 مهر 586 خورشیدی) در شهر بلخ، چشم به جهان گشود. پدرش محمد بن حسین خطیبی است و به بهاءالدین ولد معروف شده و او را سلطان العلماء لقب داده‌اند. پدرش از بزرگان صوفیه بود. چند سال پس از به دنیا آمدن جلال‌الدین محمد (610 یا 618 هجری قمری)، پدرش به همراه خانواده به غرب ایران آن روزگار سفر کرد. ظاهرا در این مسیر، جلال الدین که به‌‌تازگی کودکی را پشت سر گذاشته بود، با عطار دیداری کوتاه داشته و گفته می‌شود که پیر نیشابوری کتاب اسرارنامه خود را به وی هدیه می‌دهد و به بهاءالدین ولد می‌گوید :«زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند». پس از سفر به بغداد و مکه و مدینه و حلب، بهاءالدین ولد و خانواده در قونیه (بخش از ترکیۀ امروزی، روم در متون کهن: آسیای صغیر) در پناه یکی از سلاطین سلجوقی آن منطقه (علاء الدین کیقباد) ساکن شدند. اهل آن دیار بسیار به بهاءالدین ولد احترام می‌گذاشتند و از مجلس وعظ وی بهره می‌بردند. ظاهرا پدر جلال الدین در سال 628 هجری قمری درگذشت و فرزند، راه پدر را در وعظ و خطابه و زهد ادامه داد. در سالهای نخست پس از مرگ پدر، ضمن انجام وظایف بهاءالدین در اندرز و سرپرستی معنوی دوستارانش، به افزایش معارف خویشتن نیز می‌پرداخت. در حدود سال 642 هجری قمری، جلال الدین محمد نزدیک به 400 شاگرد و مرید داشت. در این زمان شمس تبریزی، خورشیدی که جان مولانا را آتش زد و پیش‌بینی عطار را محقق نمود، پای به قونیه نهاد.

دربارۀ چگونگی دیدار شمس و مولانا در این زمان، روایات گوناگونی نقل شده است؛ همین اندازه می‌توان گفت که این ملاقات چنان بر جان مولوی اثر گذاشت که می‌توان زندگی وی را به پیش از سال 642 و پس از آن تقسیم کرد و ثمره‌اش آثار درخشانی چون مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس است که تا روزگاران بسیار بر آسمان معرفت و عشق و معنویت می‌درخشند. آثاری که هر جمله‌شان، برای افراد گوناگون با اندیشه‌های مختلف، در سراسر عالم الهام‌بخش بوده است. در این عشق و علاقه، ظاهرا مریدان مولوی، چندان همراه پیر خود نبودند که خودش مرید پیری دیگر شده بود. این داستان حسادت یا بدخواهی یا تعصب مریدان مولوی به آنجا رسید که شمس برای همیشه از چشم ظاهر مولانا و همگان در قونیه غایب شد، اما یاد شمس چنان در دل این عارف گرامی برجای ماند که عشق سوزانش برای همیشۀ روزگار به این پیر معنوی ثبت و ضبط شد:

لحظه‌ای قصه‌کنان قصۀ تبریز کنید / لحظه‌ای قصۀ آن غمزۀ خونریز کنید

پس از این هجران ابدی که بر دل مولوی چون داغی بر جای ماند، وی به ارشاد و تربیت شاگردان بسیاری در مکتب عرفانی خود مشغول شد. صلاح الدین زرکوب و حسام‌الدین حسن چلپی محصول تربیت مولانا در این ایام هستند.

عاقبت، این مرد بزرگ عرفان و تصوف ایرانی در پنجم جمادی الآخر سال ششصد و هفتاد و دو هجری قمری، پیکر جسمانی برگرفت و از جهان فرودین به کارستان غیب نقل فرمود.

گفته شده فرزند مولانا در شب درگذشت پدر التهاب بسیار داشته و مضطرب بود و دم‌به‌دم به بالین پدر می‌آمد؛ ظاهرا مولانا در آن دم این غزل آتشین را برای فرزند ساخت:

رو سر بنِه به بالین، تنها مرا رها کن

تَرک من خراب شب‌گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده

بر آب دیدۀ ما، صد جای آسیا کن

خیره‌کُشی است ما را، دارد دلی چو خارا

بُکْشد، کسش نگوید، تدبیر خون‌بها کن

بر شاه خوب‌رویان، واجب وفا نباشد

ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن، کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن

در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن...

پس از درگذشتش، اهل قونیه از پیر و جوان در تشییع پیکر مولانا حاضر شدند و وی را به سرای سلامت بدرقه کردند.

گفته شده است که از نظر سیرت و اخلاق، مولانا ستوده و سرآمد اهل حقیقت و مردمان بود. همواره اهل صلح و سازش بود و با افراد مختلف‌العقیده به مهر و عطوفت برخورد می‌کرد و تساهل ویژگی همواره‌اش بود. او بردباری و صبری بی‌مانند داشت که نتیجۀ همین صلح‌طلب بودنش بود؛ او دربرابر دشنام و بدگویی حلم و خوش‌رویی می‌نمود*

از مولانا یا دربارۀ نوشته‌هایش، آثاری بر جای مانده است که برخی نمونه‌های خطی از آن نوشته‌ها مهمان کتابخانۀ ملی ملک است و اکنون به معرفی مختصر سه اثر از آنها می‌پردازیم: 

  • نصیحةالولد (مجموعه جملات قصار مولوی)

با شماره اموال 492.15 به خط نستعلیق سده دهم

  • شرح ابیات آغاز مثنوی مولوی یا نی‌نامه

این اثر تالیف عبدالرحمان جامی است با شماره اموال 554.1 به خط نستعلیق نورالدین محمد جیلانی که تاریخ کتابت آن تا کنون به درستی مشخص نشده است .

  • مثنوی معنوی

با شماره اموال 4741.2 کتابت قرن 12

یک نسخۀ دیگر از مثنوی در کتابخانۀ ملی ملک به سال 869 هجری به خط اسکندربن ملک اتابک نوشته شده است.

  • برگزیده غزلیات شمس

با شماره اموال 6222.3 کتابت 1254 هجری با گزینش رضاقلی‌خان هدایت

* برگرفته از : فروزانفر، بدیع‌الزمان (1315). رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. تهران: چاپخانه مجلس.

برچسب‌ها:

نظر شما: