نشست «بررسی قیام بهرام چوبین و وستهم به استناد اسناد، سکهها و مدارک نویافته» در کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد
نشست «بررسی قیام بهرام چوبین و وستهم به استناد اسناد، سکهها و مدارک نویافته» در کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد روایت یک رویداد مهم عصر ساسانی از دریچه سکههای تاریخی «بررسی قیام بهرام چوبین و وستهم به استناد اسناد، سکهها و مدارک نویافته» عنوان نشستی تخصصی است که در موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد. «فریدون آورزمانی» از پژوهشگران حوزه سکهشناسی عصر ساسانی در این نشست سخنرانی کرد.

وی ابتدا از دانش باستانشناسی به عنوان مکملی برای علم تاریخ سخن گفت و افزود: «مسایل تاریخی پیش از آن که علم باستانشناسی مطرح شود، از روی کتابها و کتیبههایی که خوانده میشد، مورد بررسی قرار میگرفت. بعدها ورود باستانشناسی به ویژه آن بخش که به مهرها و سکهها مربوط است، موجب شد تاریخ تکمیل شود و بعضی جاها که از قلم افتاده یا تحریف شده بود، از راه این آثار که به سبب مکتوب بودن، تغییری در آنها ایجاد نشده بود، به کمال رسید. باستانشناسی و تاریخ، لازم و ملزوم هماند. حتی با تلفیق این دو، باز هم باید تحلیلی روی مسایل تاریخی داشته باشیم و امیدوارم این موضوع در تمام بررسیهایی که صورت میگیرد، فراگیر شود».
او در ادامه نگاهی هم به سکههای دوره ساسانی، به طور کلی داشت: «سکههای ساسانی جزو مدارک بسیار مهم دوره ساسانی و تاریخ پیش از اسلام به شمار میآیند. در واقع اینها کتابهای کوچکیاند که مسایل بزرگ را روایت میکنند به ویژه سکههایی که از میانههای این دوره ضرب شدهاند. روی سکه، نام و تصویر فرمانروا با تاج و نمادهای مذهبی مربوط به آن و در پشت سکه هم نماد مذهبی ساسانیان، که در همه این دوره آتشدانها و موبدان بودهاند به همراه سال و شهر محل ضرب سکه حک میشده است. این اطلاعات گاهی کامل و گاهی به شکل خلاصه و با کد میآمده است».
به گفته وی، حکومت ساسانیان توسط یک شاهزاده محلی ناحیه پارس یعنی اردشیر در سال 224 یا 226 میلادی پایهگذاری شد و بیش از 4 سده تداوم داشت تا این که در دوره یزدگرد سوم از لحاظ نظامی و حکومتی منقرض شد اما آثار فرهنگی آن حتی تا سدهها به ویژه در حوزه معماری باقی ماند.
این محقق سکهشناس سپس به چگونگی روی کارآمدن هرمز چهارم پادشاه معاصر بهرام چوبین پرداخت و افزود: پس از این که خسرو دوم ملقب به انوشیروان درگذشت، پسرش به نام هرمز چهارم جانشین پدر شد. در تواریخ نوشتهاند که مرد عادلی بود و به مردم توجه میکرد ولی با بزرگان عداوت زیادی داشت، البته مانند پدر برنامهریز و سیاستمدار نبود. در برخی منابع از قتل 13 هزار و 600 نفر از بزرگان به دستور او روایت کردهاند. این اقدام، تضعیف قدرت نظامی و اقتصادی را سبب میشد و اگر از درون هم نمیپاشید موجب حمله قدرتهای خارجی میشد. او 11 یا 12 سال بیشتر سلطنت نکرد. در تاریخ طبری آمده است که هرمز کسی بود که در دوران او زبردستان و زیردستان، یکی بودند. در دوره او تهاجمات زیادی از سوی اقوام گوناگون مانند اقوام شمال دریای خزر، رومیها، اعراب و از همه مهمتر ترکها در شرق ایران انجام میشد. حمله ترکها از همه شدیدتر و سنگینتر بود و شاه را به این فکر انداخت که در برابر آنها باید کاری کرد زیرا در خراسان بزرگ تا هرات آمده بودند. رایزنیهایی شد تا سرانجام بزرگان فردی را از نجیبزادگان ری و از خاندان مهران (از خاندانهای بزرگ پارتی) معرفی کردند که بهرام چوبین نام داشت. او فردی دلیر، پرجرات، در شمشیرزنی ماهر، در تیراندازی توانا، سیاستمدار و باهوش بود. بهرام چوبین از سرداران بزرگ انوشیروان بود که حتی در فتح «دارا» هم نقش مهمی داشت.
«فریدون آورزمانی» تاکید کرد: «او با اختیار تام و با سپاه 12 هزار نفری به سرعت به سوی شرق ایران روانه کرد، در برابر ترکها ایستاد و نبردی کرد که به لحاظ نظامی، شاهکار بود. سپاه دشمن 300 هزار نفر بود و بهرام از نظر تاکتیک نظامی به گونهای عمل کرد که ترکها در محدودیت قرار گیرند و نتوانند مانوری انجام دهند. آرایش سپاه دشمن به هم ریخت. هنگامی که بهرام چوبین، خاقان ترک را در بلندی دید، تیری انداخت که به او اصابت کرد و کشت. با مرگ او آن سپاه بزرگ به فرار روگذاشت. دوباره پس از تجهیز، این بار پسر خاقان، به نبرد بهرام چوبین آمد که باز هم شکست خورد ولی این بار محل جنگ، بین سیحون و جیحون انجام بود. پس از جنگ، بهرام به مدت یک ماه در بلخ مستقر شد و غنایم جمعآوری کرد و برای هرمز فرستاد».
به گفته این پژوهشگر سکهشناس، پس از آن که بهرام چوبین ترکها را شکست داد، بین سپاه و مردم محبوبیتی پیدا کرد و به جوانمردی شهره شد. هرمز به جای تجلیل از او به بهانه این که چیزی که فرستادی، همه غنایم نیست و تو بدون اجازه، آنها را بین سپاه پخش کردهای، برایش زنجیر فرستاد که تو خود را به آن ببند و به پایتخت بیا. هرمز بیتدبیر بود زیرا کسی که قوی و دارای سپاه باشد، در لحظهای که احساس خطر کند، در برابر پادشاه میایستد. این برای بهرام چوبین انگیزهای شد تا قیام کند.
«آورزمانی» به چگونگی ملقب شدم بهرام به «چوبین» هم اشاره کرد و افزود: «فکر میکنم ساسانیان لقب چوبین را به بهانه دشمنی به او دادهاند زیرا از یکسو چوب تحرکی ندارد و از سویی دیگر به افراد لاغراندام اطلاق میشود. بهرام چوبین نه تنها لاغر نبود، که ورزیده و چالاک هم بود. بلعمی روایتی را مطرح میکند که به نظرم درستتر باشد . بهرام در دلاوری و شجاعت در دوران خودش معروف بود و در نبردی تنبهتن در دروازه ری، بر حریف، ضربهای کاری زد و او را کشت. مردم هم گفتند که «شو! بین!» که چگونه زخمی زده است و از آن پس به چوبین مشهور شده است. وقتی ساسانیان القابی چون انوشیروان، پرویز و شیرویه را مطرح میکردند، مشخص است که چوبین جنبه مثبتی نداشته است. فروسی درباره او میگوید:
به بالا بلند و به اندام خشک/ به دور سرش جعد مویی چو مشک
سخن آوری جلد و بینی بزرگ/ سیهچرده و تندگویی سترگ»
این محقق و نویسنده در ادامه نشست «بررسی قیام بهرام چوبین و وستهم به استناد اسناد، سکهها و مدارک نویافته» یادآور شد: «بهرام پس از این که دریافت راه سازشی با هرمز چهارم نیست، از بلخ به ری برگشت و دستور داد تا سکههایی به نام خسرو فرزند هرمز بزنند و آنها را به دربار ببرند تا پادشاه فکر کند پسرش میخواهد علیه او قیام کند. اتفاقا موثر هم افتاد، هرمز غضبناک شد و خسرو به آذربایجان گریخت. هرمز دایههای خسرو به نامهای وُستهَم و بندپی را خواست و به آنان گفت شما طرفدار اویید و تقصیر شما بوده است. بدینترتیب آنها را زندانی کرد. خسرو تلویحا فرمان قتل پدرش را داد. پس از آن که هرمز از سوی پسرش خسرو به قتل رسید، بهرام هم به پایتخت رسید. جنگی میان خسرو و بهرام در نهروان رخ داد که خسرو شکست خورد. وستهم و بندپی به گوشزد میکنند که نمیتوانیم زمان زیادی در برابر بهرام دوام بیاوریم. بهتر است به کشور دیگری برویم و از آنها کمک بگیریم. البته این نخستین بار نبود که چنین اتفاقی رخ میداد. سپس آن دو نفر، به همراه خسرو به روم فرار کردند و در آنجا امتیازاتی دادند، از جمله آن که شهرهای فتح شده توسط انوشیروان به روم بازگشت و در برابر سرباز و پول گرفتند. همچنین خسرو دختر قیصر به نام مریم را هم به ازدواج خود درآورد. بهرام به پایتخت رفت و به نام خود سکه زد. او به نام ایران سکه ضرب کرد به این معنا که برای همه ایران است و همه باید تابع باشند. ضرب سکه طلا توسط بهرام، از حجم زیاد غنایم نشان دارد. در اواخر ساسانیان دیگر ضرب سکه طلا را جز در یادبودها نداریم. ما از بهرام در بیشتر شهرهای ساسانی سکه داریم».
این مورخ و مدرس دانشگاه در پایان، قیام بهرام چوبین و حکومت 2 ساله او را از نظر گذراند و ابراز داشت: «پس از قدرتگیری بهرام با این که مردم او را به دلیل رشادتهایش دوست داشتند اما با آن ذهنیت مذهبی که داشتند نمیتوانستند او را بپذیرند. بدینترتیب پیرامون او خالی شد. در این حال بود که خسرو پرویز با سپاهی مجهز از روم آمد و بهرام، به علت کمبود قوا شکست خورد. حتی پیش از نبرد، بندپی گفته بود هر کس از سپاهیان بهرام به سوی ما بیاید، امانش میدهیم. خیلیها بدینگونه آمدند. او با 4 هزار سپاهی که برایش مانده بود، در آذربایجان شکست خورد و عقب نشست. آخرین سکه او برای سال دوم حکومتاش در ری است. بهرام چوبین با این که اصالتا از ری بود و مردم آنجا به او علاقه داشتند اما ناچار به سوی شرق ایران عقب رفت. سکههایی از او داریم که ضرب نیشابور، مرو و بلخ است. در آنجا پسر خاقان از او پذیرایی کرد. علت هم این است که چون فرمانده بزرگی بود، میتوانسته مخالفان خود را سرکوب کند و دیگر آن که دوباره ثروت و اقتصاد با کنترل جاده ابریشم به دست ترکها می افتاد. با وجود آن که بهرام، قاتل پدرش بود اما از او استقبال کرد و برایش شهرک ساخت. بهرام حتی در آنجا پناهنده نبود و اجازه داشت در بخشی از ماوراءالنهر سکه بزند. بهرام چوبین خود را تجهیز کرد تا دوباره به ایران بیاید اما بعدها که خسرو پرویز دید چارهای ندارد و ممکن است شکست بخورد، کسی را فرستاد که با راهنمایی یکی از خاتونهای خاقان، بهرام را با کارد به قتل رساند. به این صورت داستان قیام بهرام چوبین پایان مییابد. سپاهیانش اجازه میگیرند تا به ایران میآیند و به سرزمین دیلم میروند و در آنجا ساکن میشوند».