وجود بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران
شهین ابراهیمزاده پزشکی پژوهشگر و نگارنده کتابهایی در زمینه دوختهای سنتی ایران، در نخستین نشست تخصصی «نقوش سوزندوزیهای ایرانی» با اشاره به گستردگی و پراکندگی هنر سوزندوزی در کشور گفت: «نقوش در سوزندوزیهای سنتی ایران حرف نخست را میزند و تقسیمبندی آنها فراتر از دیگر هنرهای کشور است». فاطمه سیدی هنرمند و نگارنده کتاب «پتهدوزی و کاربردهای آن» نیز در این نشست از وجود بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران سخن راند.
در نخستین نشست تخصصی «نقوش سوزندوزیهای ایرانی» در کتابخانه و موزه ملی ملک مطرح شد
وجود بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران
شهین ابراهیمزاده پزشکی پژوهشگر و نگارنده کتابهایی در زمینه دوختهای سنتی ایران، در نخستین نشست تخصصی «نقوش سوزندوزیهای ایرانی» با اشاره به گستردگی و پراکندگی هنر سوزندوزی در کشور گفت: «نقوش در سوزندوزیهای سنتی ایران حرف نخست را میزند و تقسیمبندی آنها فراتر از دیگر هنرهای کشور است». فاطمه سیدی هنرمند و نگارنده کتاب «پتهدوزی و کاربردهای آن» نیز در این نشست از وجود بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران سخن راند.
به گزارش روابط عمومی موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، موقوفه آستان قدس رضوی، نخستین نشست تخصصی «نقوش سوزندوزیهای ایرانی» که با گردهمآیی شماری از دوستداران هنرهای سنتی و سخنرانی شهین ابراهیمزاده پزشکی، پژوهشگر و نگارنده کتابهایی در زمینه دوختهای سنتی ایران و فاطمه سیدی هنرمند و نگارنده کتاب «پتهدوزی و کاربردهای آن» روز شنبه 17 آذر 1397 خورشیدی در کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد. شهین ابراهیمزاده پزشکی در این نشست درباره انواع نقوش سوزندوزیهای سنتی و فاطمه سیدی درباره پیشینه این هنر سخن راندند. گزارش تفصیلی این سخنرانیها برای بهرهگیری دوستداران هنر دوختهای سنتی در ادامه میآید.
سفر به دنیای شگفتانگیز سوزندوزیهای ایرانی
شهین ابراهیمزاده پزشکی در این نشست گفت: «هنر سوزندوزی فقط بیانگر فرهنگ یک منطقه نیست، که، روایتگر تاریخ، شرایط اقتصادی و جغرافیای آن منطقه است و حتی میتواند باورهای یک فرد را بیان کند بنابراین در حفظ و نگهداری آن باید کوشید».
وی با اشاره به این که سوزندوزی، قلابدوزی و پوشاک محلی، سه شاخه اصلی دوختهای سنتی ایران را تشکیل داده و هریک در جایگاه خود قابل بررسیاند، افزود: «بخش بزرگ سوزندوزیهای کشور بر لباس زنان، مردان و کودکان دوخته شده و این لباسها پرچم و شناسنامه هویت هر فرد در یک منطقه بوده، از اینرو پوشاک محلی نیز در این زیرمجموعه جای گرفته است. تفاوتی ویژه البته امروز میان پوشش افراد وجود ندارد اما در گذشته پوشش مردم هر منطقه از یکدیگر متمایز بوده به گونهای که از نظر پوشش، ترک تبریز از ترک خراسان شمالی کاملا قابل تشخیص است».
ابراهیمزاده پزشکی از نقوش گیاهی، حیوانی، هندسی و انسانی به عنوان چهار شاخه مهم تقسیمبندی رایج نقوش در همه هنرها نام برد و یادآور شد: «تقسیمبندی نقوش هنر سوزندوزی فراتر از این چهار شاخه است و مجموعه آنها را میتوان به هشت گروه تقسیم کرد چنانچه احساسات، نیروهای ماوراءالطبیعه و اعضای بدن انسان را به این تقسیمبندی باید افزود. هر کدام از این نقوش برای خود جایگاهی دارد و انسان را در اندازه یک موجود مقدس و ارزشمند ارتقا میدهد، به عبارتی نقوش در سوزندوزیها بیانگر این نکته است که انسان یک موجود خاکیِ صرف نیست و منشأ حیات او از یک نقطه نورانی به ودیعه گرفته شده است».
وی به نقش پررنگ نقوش و مفاهیم فلسفی یا تاریخی آنها در سوزندوزیها اشاره کرد و افزود: «نقوش گیاهی شامل گل و برگ، درخت زندگی، گیاه هوم، گیاهان دارویی، برگهای اسلیمی و ختایی، گلهای اناری و شاه عباسی و صدها گل دیگر مانند گلهای پنج پر، شش پر و هشت پر میشود که هریک نماد و بیانگر موضوعی ویژه در این هنر است».
این پژوهشگر دوختهای سنتی کشور درباره هوم یادآور شد: «هوم گیاهی درمانگر و مقدس است که بیماران را شفا میدهد، نیروی جاودانه به انسان میبخشد و انسان را نامیرا میکند. از آنجایی که اهریمن به دنبال نابودی هوم است، در نقوش این گیاه با دو پرنده (دو سیمرغ) یا دو ماهی در دو سو نشان داده میشود و مرغها و ماهیان نقش نگهبان آن را بازی میکنند».
وی با بیان این که نقوش حیوانی را میتوان در بخشهایی گوناگون مانند پرندگان (هدهد، سیمرغ، طاووس، کلاغ، عقاب و کبوتر)، چارپایان (آهو، اسب و گوزن) و حتی عنکبوت و عقرب بررسی کرد و افزود: «کاربرد هریک از این نقوش یک معنای بزرگ فلسفی را برای فرد دوزنده آن بیان میکند، مثلا عنکبوت در میان ترکمنها، نماد شر و خباثت است بنابراین آن را روی پیراهن خود نمیدوزند و بر دمپای شلوار دوخته میشود یا در سوزندوزی، طاووس پرندهای بهشتی است».
ابراهیمزاده پزشکی تاکید کرد: «پرندگان موجوداتیاند که میتوانند اوج بگیرند، از زمین مادی به ماورا پر بکشند و خواستهها و آرزوهای افراد را به خدا برسانند. پرنده موجودی است که انسان را از دنیای مادی جدا کرده و به دنیای معنوی پیوند میزند از اینرو جایگاهی ویژه و مقدس دارد، به همین دلیل نقش آن را هیچگاه روی لباسهای بخش پایینتنه مثل شلوار نمیدوزند».
وی نقوشی مانند کوه، دشت، آب، باران، موج، برف، زمین، ماه، ستاره، خورشید، طلوع، غروب، باد و توفان را که نشاندهنده بخشهایی از طبیعت است، از دیگر نقوش سوزندوزیهای سنتی کشور برشمرد و یادآور شد: «اشکال هندسی مانند مربع، دایره، مثلث، پنج ضلعی و شش ضلعی نیز در این دوختها مفهومی ویژه دارند مثلا اگر یک مثلث متساویالساقین، رأس آن به سمت بالا باشد معنای زندگی میدهد و اگر رأس آن به سمت پایین باشد، معنای مرگ را به ذهن میرساند. همچنین اگر خطی در وسط مثلث به موازات آن کشیده شود، معنای آتش میدهد یا یک ضربدر در آن، معنای خطر را بیان میکند که این اشکال در ابریشمدوزیها به چشم میآید».
این پژوهشگر با بیان این که میتوان احساسها و آرزوهای یک فرد را با سوزندوزی ویژه بر لباس یا دستمال او نشان داد، افزود: «یک زن ترکمن با دوختن علامتی بر شانه لباس خود نشان میدهد که آرزوی داشتن فرزند را دارد و خالصانه این را از خدا میخواهد چنانکه دیگران با دیدن لباس او متوجه میشوند او در حسرت و انتظار مادر شدن است».
به تصریح وی، برخی نقوش سوزندوزی بیانگر نیروهای ماوراءالطبیعه و متافیزیک مانند طلسمها، روح، چشمزخم، انرژی جادویی، جوهر عالی (وجود خوب)، پیوند، تسلسل، همبستگی، زمان و تداوم زمان است.
ابراهیمزاده پزشکی یادآور شد: «هریک از این نیروها علامتی در سوزندوزی دارندد و در هر منطقهای نیز به یک شکل از اشکال هندسی تا خط صاف نشان داده میشوند».
این پژوهشگر دوختهای سنتی، از اعضای بدن و پیکرهها به عنوان دیگر نقوش رایج در سوزندوزیهای سنتی ایران نام برد و افزود: «دست، انگشتان، چشم، دختر، پسر، زن و مرد، نقوشی است که در کلاهها و لباسهای مناطق گوناگون کشور به ویژه در سیستان و بلوچستان مشاهده میشود. همچنین برخی نقوش معانی مانند سفر، گذراندن مجازات، شادمانی، رقص، باروری و روشنایی را متبادر میکند».
وی با بیان این که نقوش به سه شکل در هنر سوزندوزی بیان میشود، گفت: «این سه شکل شامل اشکال هندسی با خطوط شکسته، اشکال گرد و منحنی مانند گلها و برگهای انتزاعی و بوته جقهها و اشکال ترسیمی با یک خط ساده میشود. برای نمونه معنای روز و شب در سیستان و بلوچستان با دو نخ در دو رنگ متفاوت با زنجیره دوخته میشود. یعنی دو نخ را همزمان در سوزن میکنند تا در زمان دوختن، یک بار نخ سفید و یک بار نخ مشکی رو آید. اگرچه یک خط ساده دوخته میشود، اما تکرار شب روز را پشت سر هم نشان میدهد. در کاشان، منطقه کردنشین خراسان شمالی یا تبریز نیز یک خط مشکی میگذارند و روی آن بستهای سفید میدوزند تا شبیه شب و روز شود».
نگارنده کتابهایی در زمینه دوختهای سنتی ایران با تاکید بر این که رنگها نیز به بیان گفتاری محتوای نقوش کمک بسیار میکنند، افزود: «برای نمونه رنگ زرد، بیماری را نشان میدهد، رنگ سفید بیانگر سلامتی و سبز به معنای زنده بودن است. قرمز نیز شادمان بودن از هستی خود است».
وی درباره نقش هنر سوزندوزی در تزیین کلاه گفت: «بیشتر کلاههایی که با ابریشمدوزی در مناطق مختلف تزیین شدند، ویژه پسرها بوده است. به عبارتی پسرها پس از ازدواج دیگر آن را به سر نکرده و شال دور سرشان میپیچند یا کلاه سفید سرشان میکنند، یعنی دوران سرمستی را پشت سر گذاشته و جاافتاده و متین شدهاند. در تربتجام، پسرها پس از ازدواج، کلاه گلابتوندوزی سرشان میکنند، کلاهی که نشان میدهد آنان نانآور خانه و دارای ثروتاند زیرا در گذشته نخ گلابتون از طلا بوده است».
ابراهیمزاده پزشکی از نقش شاخ قوچ به عنوان نماد قدرت و یکی از نقوشی نام برد که در سوزندوزیهای ترکمنها، کردها، لرها و فارس زبانان به شکلهای گوناگون پیاده شده است و بیان کرد: «این نقش بیانگر شهامت و ایستایی مردان کرد است».
وی «بتهجقه» را جزو اصیلترین نقوشی دانست که در سوزندوزیهای ایرانی به کار میرود و افزود: «رد پای این نقش اصیل را در هند، پاکستان، افغانستان، حتی ترکیه و اروپا میتوان یافت. البته بتهجقه یک نقش صددرصد ایرانی است و روایتهایی گوناگون درباره پیشینه آن وجود دارد. برخی میگویند نقش سرو است و برخی دیگر آن را پرندهای میدانند که خم شده و جوجه خودش را در آغوش گرفته است. برخی نیز آن را نقش بادام میدانند که گاه کوچک گاه بزرگ است. در این میان، گروهی دیگر از بتهجقه به عنوان نقشی مقدس و نمادی از آتش سخن گفتهاند چنان که در برخی از نقوش بتهجقه، طرحهایی از شعلههای آتش نیز به چشم میخورد، مثلا نقش بتهجقه در پَته کرمان، بسیار مقدسی است. این نقش معمولا در چهار سو یا دور تا دور یک بقچه، پرده، چادر یا حاشیه لباس خانمهای کرمانی دوخته شده است».
ابراهیمزاده پزشکی با نمایش تصویرهایی از اشکال منحنی با گلها و برگهای انتزاعی، یادآور شد: «تا پیش از صفویه کمتر چنین نقوشی داشتیم و تنها بخشهایی از گل نیلوفر با برگهای بسیار پهن و برجسته در برخی سرستونهای آپادانا و تخت جمشید و دیگر ابنیه گذشته مشاهده شده است که به گفته باستانشناسان نقشپردازی برگهای اسلیمی و ختایی پس از ظهور اسلام در ایران یعنی مرحلهای که طراحیها دگرگون شده، شکل گرفته است. چنانکه پس از دوره ساسانی به ویژه در عصر صفویه پرداختن به گلهای اسلیمی، ختایی، شاه عباسی و اناری در پارچهبافی، فرشبافی، نقاشیها، حجاریها، حکاکیها و سوزندوزیها بارها دیده شده در حالی که تا پیش از دوره ساسانی مرسوم نبوده است».
وی ادامه داد: «ممکن است یک نقش چندوجهی بوده، در دو منطقه معناهای متفاوت داشته باشد، مثلا میتوان به نقش قوچی اشاره کرد که چشمزخم را نیز به چشم متبادر کند یا نقش سیمرغ بلوچدوزی که در گلیمهای عشایر فارس معنای گیاه و درخت را بیان میکند».
این پژوهشگر از «مهراب؛ مهر به علاوه آب» بهعنوان نمادی از آناهیتا و آرامش نام برد و افزود: «انسان روی زمین مینشیند و در یک تاقی جای میگیرد تا بتواند در خلوت خودش با ایزد خودش نیایش کند و به آرامش برسد. نقش مهراب با مربع در واقع بیانگر عبادت انسان است. البته این نقش با محراب (به معنای جنگ طلبی) متضاد است».
وی با بیان این که در زبان بابلی به خورشید «شَمَش» گفته میشود، یادآور شد «امروزه از عبارت شِمش طلا استفاده میشود که در واقع شَمَش طلا بوده است. طلا یک وجود صددرصد خالص و نمادی از خورشید است که به عربی به آن شمسه میگویند. این نقش و مفهوم در بسیاری از سوزندوزیها قابل مشاهده است. بهطور نمونه روی همه کلگی کلاهها نقش خورشید به چشم میخورد. همچنین اگر یک گل چهار پر در یک حلقه محصور شده باشد، این حلقه نماد خورشید است».
ابراهیمزاده پزشکی با بیان این که پارهای اشکال در هنر سوزندوزی با خطوط خطی بسیار ساده ترسیم میشود، اما مفاهیم فلسفی عمیقی در آن نهفته است، گفت: «از جمله این هنرها میتوان به سوزن درویشیهای تفرش اشاره کرد که همه اشکال در آن با یک کوک ساده دوخته میشود. این هنر بار فلسفی بسیار دارد تا جایی که اگر بر لباس، پرده و کیف دوخته شد، نباید به هیچ عنوان آن را بر زمین گذاشت».
نگارنده کتابهایی در زمینه دوختهای سنتی ایران با تاکید بر این که نقوش، نقش کلیدی و مهم در سوزندوزیها دارند، یادآور شد: «نباید این نقوش را با یکدیگر ترکیب کرد و فلسفه آنها را از بین برد. البته این بدان معنا نیست که عینا مانند گذشته کار کنید؛ میتوانید عناصر طرحهای همان منطقه را جابهجا کنید و خودتان مبتکر شوید. تنوع نقوش نیز به دلیل این خلاقیتها در طول تاریخ است اما به یاد داشته باشید مثلا ابریشمدوزی کردهای خراسان شمالی یا ارومیه باید هویت و اصالت خودش را حفظ کند و نباید این مفهوم را مخدوش کرد».
وی با تاکید بر این که نقوش کلاهها، جلیقهها، بازوبندها، مچ پیچها، پاپیچها، پردهها، روکرسیها و رو رختخوابیها، همه بخشی از زندگی انسان دیروز را نشان میدهد، یادآور شد: «امیدواریم بتوانیم همه این نقوش را گردآوری و آنها را در قالب یک دایرهالمعارف دوختهای سنتی چاپ کنیم تا از پراکندگی آنها جلوگیری شود».
ابراهیمزاده پزشکی با اشاره به این که فلسفه و مفاهیم سدههای پیاپی به واسطه هنر سوزندوزی سینهبهسینه چرخیده و به ما رسیده است، گفت: «این برگههای تاریخ، اندیشه و فلسفه را زنانی بیسواد که ریاضیات بلد نبودند، اما کیهان را میشناختند، زنانی که رنگشناسی نمیدانستند، اما بهترین رنگشناسان طبیعت بودند، به ما رساندهاند و امروزه آثار هنریشان در بزرگترین موزههای جهان نگهداری میشود».
وی با بیان این که گلدوزی یک غلط مصطلح است و هر اثری هویت گلدوزی را ندارد، افزود: «وقتی روی یک تور ابریشمدوزی هزاره را انجام میدهید ممکن است به شما بگویند چه زیبا گلدوزی کردهاید اما به هیچ عنوان در ابریشمدوزی هزاره گل به چشم نمیخورد. عامه مردم آثاری را که با عمل دوختن بر پارچه خلق شده باشد، گلدوزی مینامند این در حالی است که فقط زمانی که نقش گل با دوختن خلق شده باشد، آن را گلدوزی میگویند، از اینرو بلوچدوزی، گلابتوندوزی و سرمهدوزی هر کدام نام رایج خود را دارند. حتی در سرمهدوزی که نقش گل در آن دوخته میشود، از واژه گلدوزی استفاده نمیشود. این اصطلاحی عامیانه است که هر چیزی را که با نخ دوخته میشود گلدوزی میگویند. افراد متخصص و آگاه در اینباره باید دقت لازم را داشته باشند».
این پژوهشگر تصریح کرد: «هنر سوزندوزی، بسیار گسترده است، مثلا روستا به روستا، ابریشمدوزیهای کشور از نظر نقش، تکنیک، رنگآمیزی و کاربرد با یکدیگر متمایز و متفاوت است، از اینرو میکوشیم این هنرهای گمشده و کمرنگ شده را شناسایی کرده و آنگونه که شایسته و بایسته آن هنر است، به جامعه معرفی کنیم. امیدواریم دیگران نیز در این حرکت به ما بپیوندند و پرچمدار این هنر در جامعه باشند».
وجود بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران
فاطمه سیدی، هنرمند و نگارنده کتاب «پتهدوزی و کاربردهای آن» نیز در این نشست به پیشینه هنر سوزندوزی در ایران اشاره کرد و افزود: «هنگامی که به گوشه و کنار ایران سفر میکنید، با دیدن لباس مردم آن منطقه، با بینش، فرهنگ، تفکرات و اعتقادات بومی و مذهبی آنان آشنا میشوید».
وی با تاکید بر این که بیش از هزار گونه سوزندوزی در ایران داریم که هریک از شاخههایی گوناگون تشکیل شدهاند، افزود: «هیچ نوشته و کتابی مبنی بر این که هنر سوزندوزی از چه زمانی در ایران بوده است، در دست نداریم و فقط میتوانیم به پارهای سفرنامهها که در آن به وجود سوزندوزی در برخی مناطق کشور اشاره شده است، بسنده کنیم. بهطور مثال براساس یکی از این نوشتهها، بیش از 8 هزار سال پیش در منطقه بهشهر، پارچههایی به همراه سوزنهای شاخکدار پیدا شده که نشاندهنده این نکته است که سوزندوزی پیش از ظهور اسلام در ایران وجود داشته است».
سیدی ادامه داد: «همچنین هنگامی که اسکندر مقدونی در دوره هخامنشیان به ایران حمله میکند، نمونههایی از ابریشمدوزی ایران را با خود به کشور یونان میبرد که این بیانگر ظرافت هنر سوزندوزی کشور در آن دوره بوده است».
وی از دوره صفوی بهعنوان روزگار شکوفایی سوزندوزی در کشور نام برد و یادآور شد: «در دوره صفوی بیشتر از نخ گلابتون استفاده شده و بیشتر پارچهها نیز ابریشمی و پشمی بوده است. همچنین در این دوره، سوزندوزیها منبع درآمد افراد بوده است. لباسهای دوران افشاریه و زندیه نیز مشابه صفویه بوده است اما دوختهای دوره قاجار با این دورهها کمی تفاوت دارد و ظرافت دوختهای آن بیشتر بوده است».
این هنرمند با تاکید بر این که براساس اسناد موجود بهترین دوختها مربوط به دوره قاجار بوده است، گفت: «البته سند و دستنوشتهای درباره سوزندوزیها نداریم و تنها میتوانیم به سفرنامه مارکوپولو که در آن به دیدن پَتههای کرمان و سوزندوزیهایی بر لباسها یا پردهها اشاره کرده است، اکتفا کنیم».
وی با بیان این که نباید از اصالتهای هنری خود فاصله بگیریم، تصریح کرد: «اگرچه امروزه با دشواری میتوان بهطور مثال مواد اولیه پته دوره زندیه و قاجار را تهیه کرد، اما میتوان آنها را دوخت و برای نسلهای بعدی به یادگار گذاشت».
نمایش تصویرهایی از آثار منتخب سوزندوزی مناطق گوناگون ایران و پاسخگویی به پرسشهای شرکتکنندگان از دیگر برنامههای نخستین نشست تخصصی «نقوش سوزندوزیهای ایرانی» بود.
تعدادی محدود، اما با کیفیت و غنای بالا از منسوجات مزین به دوختهای سنتی مانند پتهدوزی و گلابتوندوزی در گنجینه کتابخانه و موزه ملی ملک نگهداری میشود. این موقوفه بهار سال 1396، میزباننخستین جشنواره تخصصی و ملی دوختهای سنتی کشور بود و در دو سال گذشته با برگزاری نشستهای پژوهشی و کارگاههای آموزشی در حوزه دوختهای سنتی در مسیر حفظ، احیا و معرفی این هنرهای ارزشمند کشور کوشیده است.
کتابخانه و موزه ملی ملک، نخستین موزه وقفی- خصوصی ایران به شمار میرود که حاج حسین آقا ملک، بنیانگذار این گنجینه، در سال 1316 خورشیدی بر آستان قدس رضوی وقف کرده است. کتابخانه و موزه ملی ملک اکنون در محوطه تاریخی باغ ملی تهران به نشانی «میدان امام خمینی (ره)، سردر باغ ملی، خیابان ملل متحد (میدان مشق)» جای دارد.