ماکیان

ماکیان[۱]

مرغ خانگی را گویند که مادینه‌ی خروس است.[۲] خانواده‌ی ماکیان راسته‌ای از پرندگان هستند که بال‌هایشان نسبت به جثه‌ی آن‌ها کوتاه است و به‌همین جهت کم‌ پرواز می‌کنند. این راسته از پرندگان بواسطه‌ی منقار قوی و پنجه‌های باقدرتی که دارند از کبوتران متمایزند و نیز انگشت عقبی آنها از انگشتان دیگر بالاتر قرار می‌گیرد. نرهای این راسته از پرندگان معمولاً چند ماده را جمع‌آوری و سرپرستی می‌کنند (نرها تعدد زوجات دارند). نرهای این راسته از پرندگان از ماده‌ی خودشان بواسطه‌ی داشتن صفات جنس ثانوی بارز و متمایزند. کبک و بلدرچین و بوقلمون و طاووس و انواع مرغ‌های خانگی جزو این راسته هستند.[۳]

نام مرغ خانگی در لهجه‌ی کرمانجی «مرشیک» (merišk) است. نام دیگر مرغ خانگی در لهجه‌ی کرماشانی کلهر و زنگنه «مر» (mer) و در لهجه‌ی کرمانجی در نقاط مختلف بشکل «مرژک» (meržk) است. معادل این کلمه در فارسی مرغ و ماکیان و در زبان پهلوی «مورو» (moro) همه از یک اصل و ریشه هستند.[۴]

از جمله در نقش روی بنا و سنگ‌ها و آجرهای پخته‌ی کردستان و شوش تصویر مرغ خانگی، خروس، غاز، مرغابی و بسیاری از پرندگان دیده شده است. تا قبل از حمله‌ی اسکندر به ایران، مردم اروپا با مرغ آشنایی نداشتند. یونانی‌ها در ۸۰۰ سال قبل از میلاد برای اولین بار در ایران با مرغ آشنا شدند و آنرا از ایران به یونان بردند. به‌همین جهت یونانی‌ها قدیم به مرغ «پرنده‌ی پارتی» می‌گفتند. پس از ظهور زردشت و گسترش آیین‌ زرتشتی در فلات ایران، به‌علت تشویق و دستورات مذهبی نگاهداری و پرورش دام و طیور مورد توجه فراوان قرار گرفت. حمایت از حیوانات و طیور و پرورش آنها یکی از ارکان اساسی مذهب زردشت بود. در زمان ساسانیان معاش برخی از شهرها فقط از پرورش مرغ تأمین می‌شده است. بعنوان نمونه شهر «کسگر» را می‌توان نام برد. در زمان ساسانیان در این ناحیه‌ی بزرگ کشاورزی ایران، پرورش مرغ و جوجه شهرت بسزای داشت. می‌گفتند همه‌ی غذای مردم آن شهر جوجه است. در آنجا ۲۴ جوجه‌ی بزرگ را به یک درهم (یک سکه‌ی نقره) خرید و فروش می‌کردند. بعد از اسلام نیز پرورش طیور، کم و بیش مورد علاقه‌ی ایرانیان بوده تا اینکه در سال‌های اخیر، پرورش طیور، بسیار مورد توجه قرار گرفت.[۵]

طوسی در عجایب‌المخلوقات می‌نویسد: مرغ پرنده‌ای است، بسیار عاجز و ابله. اگر ده سال در خانه‌ای باشد و پس از مدتی بیرون بیاید، راه خانه را پیدا نمی‌کند. مرغ خودش را از هیچ دشمنی نمی‌تواند نگاه دارد. اگر موشی حرکت کند جزع و زاری کند و بر رف یا طاقی رود. مرغ‌ها چون با هم جمع می‌شوند تخم کمتر می‌گذارند. تخم‌های گرد خروس است و تخم دراز، مرغ. اگر کسی بخواهد که یک مرغ پانصد بچه داشته باشد. بیست تخم در زیر مرغ بنهد و در مقابل وی پانصد تخم در چند جا بگذارند. تخم‌ها را در سرگین خشک و الک‌شده پنهان کنند و میان هر دو تخم یک پر مرغ بنهند تا با هم قاطی نشوند و با سرگین خشک روی همه را بپوشانند. از روز سوم تخم‌ها را می‌جنبانند و روزهای بعد نیز چنین کنند. موقعی که جوجه‌های مرغ در آمدند، این جوجه‌ها نیز درمی‌آیند. اما این جوجه‌ها هیچ تخم نمی‌کنندفقط به درد کشتن می‌خورند.[۶]

مردم خراسان اعتقاد دارند که اگر مرغ آواز بخواند[۷]، نحس است. در بوستان سعدی نیز به این موضوع اشاره شده است . همچنین اعتقاد دارند اگر مرغ آواز بخواند باید او را به سید بخشید و یا کشت و به تصدق به فقرا داد. مرغ را نباید وقت غروب کشت، انسان را نفرین می‌کند.[۸]

مردم شوشتر معتقدند که مرغ موقع تخم گذاشتن می‌گوید:

قدقدقدا، بچه‌ای آوردم نه دست داره نه پا،

خروس می‌گوید: ای مرغک رو سیاه، رو شکر کن بر خدا


[۱]- ماکیان زاغ رنگ از اختران بیضه‌ور/ بیضه بین چو بی‌خروس از ماکیان آمد پدید <عمید بوبکی>

[۲]- محمدحسین بن خلف برهان. برهان قاطع. به تصحیح دکتر محمد معین. تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۶، ذیل ماکیان.

[۳]- معین، محمد. فرهنگ فارسی. تهران: منشأ دانش، ۱۳۸۸، ذیل ماکیان.

[۴]- مکری، محمد. فرهنگ نام‌های پرندگان در لهجه‌های غرب ایران (لهجه کردی) و تطبیق آن‌ها با نام‌های فارسی و لهجه‌های دیگر محلی ایران. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۱، ص ۱۲۲.

[۵]- زهری، مرادعلی. اصول پرورش طیور. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۰، ص ۴-۱.

[۶]- محمد بن محمود طوسی. عجایب‌المخلوقات. به کوشش منوچهر ستوده. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵، ص ۵۲۶.

[۷]- سعادت نماند در آن خاندان/ که بانگ خروس آید از ماکیان <سعدی>

[۸]- شکورزاده، ابراهیم. فرهنگ و رسوم عامة خراسان. تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶، ص ۲۸۲.

برچسب‌ها: پرندگان

نظر شما: