اسفرزه

اسفرزه (اِسفَرزَهْ)

Plantagopsyllium

نام‌های دیگر: اِسپَرزه/ بارهنگِ کتانی/ قَطونا/ بَزرقُطونا/ اَسپیغول/ اَسبغول/ خَرغول/ حَشیشه­‌البَراغیت/ شکم‌­پاره/ قارنی­‌یارق/ اسفیوس/ سبیوس/ سپیوش/ اشجاره/ ختل/ فسیلیون/ بشولیون/ بنگو/ هری­تخم/ هروتوم/ هریخم/ برغوثی/ بُخدُق/ بُحذُق/ ینَم/ یَنَمه.

نام انگلیسی: fiaxseed plantain, psyllium seed fleawort, clammy plantain, fleaseed

تیرۀ Plantaginaceae (تیرۀ بارهَنگ)

اسفرزه

این جنس در ایران ۲۲ گونه گیاه علفی یک­ساله و چندساله دارد که همگی با نام عمومی «بارهَنگ» شناخته می­شوند و گونه‌­های P. evacina, P. boissieri, P. stocksii, P. sharifii انحصاری ایران و دیگر گونه‌­های آن علاوه بر ایران در افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، هیمالیا، تبت، الجزایر، تونس، مصر، عربستان، فلسطین، مناطق مدیترانه‌­ای، شبه­‌جزیرۀ بالکان، جزیرۀ اژه و آناتولی نیز می‌­رویند.

به ­هیـچ­‌گاه نیـارم به ­خـانه کرد مُقـام

از آن­که خانه پُر از اَسپْغول­ جانور است <بهرامی­ سرخسی>

لیث گوید: تخم نباتی ­است که اهل عراق به آن «بَزرقَطونا» و اهل بحرین «حَبُّ­‌الذرقه» گویند. به لغت پارسی «خرغول» و «اَسپغول» و معرّب آن «اسفیوس» است. «غول» در بعضی مواضع به لغت پارسی «گوش» را گویند. آن که او را «خرغول» گوید، او را به «گوش خر» تشبیه کرده است. حمزه گوید: «اسفیوش» نام پارسی است و به لغت تازی «اِذنُ‌­الکَلب» بود یعنی «گوش سگ». زکریای رازی گوید: علامت نیکویی در وی آن است که چون در آب انداخته شود، دانه­‌های او در قعر آب بنشیند.۱ خردشدۀ آن را در روغن گل بجوشانند قابض است. با سرکه ضماد کنند سردرد را از بین می‌­برد. با سرکه به ­هم بزنند در مداوای ورم­‌های گرم و دمل­‌های بناگوش بسیار مؤثّر است.۲ درجّ دوّم سرد و تر است. چنانکه دو درهم اسفرزه را در روغن گل مخلوط کنند، اسهال را بند می­‌آورد.۳ از میان موادی که در این گیاه موجود است عبارتند از گلوکوزید اوکوبین تا ۸/۱ درصد، کاتالپین، لعاب، کاروتنوئیدها، آنزیم­‌ها و اسید سالی‌سیلیک.۴

اسفرزه

اسفرزه در کتاب قانون: سینه را نرم می‌کند، و لعاب آن با روغن گل یا روغن بادام تشنگی صفرایی شدید را تسکین می‌دهد. تناول آن شدت تب‌های تند را تسکین می‌دهد و آبی که از آن گرفته می‌شود اگر با روغن بنفشه بیامیزند شکم را روان می‌کند. ضمادش با سرکه و روغن گل پیچش عصب و نقرس و درد گرم مفاصل را درمان می‌کند.۵


۱ بیرونی، ابو ریحان محمد بن احمد. الصیدنه فی الطبّ. مترجم باقر مظفّرزاده. تهران، فرهنگستان زبان فارسی، ۱۳۸۳

۲ ابوعلی سینا، حسین بن عبدالله. قانون در طب. مترجم عبدالرحمان شرفکندی (هژار) ج۲ تا ۵. تهران: سروش، ۱۳۶۲

۳ قاسمی برومند، محمد و سیدعلی علوی‌نیا ابرقویی. مبانی طبّ سنتی و عصر اسلامیّ. تهران، نشر تیمورزاده و نشر طبیب، ۱۳۸۷

۴ ولاگ، ژان و ژیری استودولا. گیاهان دارویی ( روش‌های کشت، برداشت و شرح مصوّر رنگی ۲۵۶ گیاه). ترجمهٔ ساعد زمان. تهران: ققنوس، ۱۳۸۲

۵ ابوعلی سینا، حسین بن عبدالله. قانون در طب. تالیف فتح‌الله بن فخرالدین شیرازی. تهران: موسسه تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، ‎۱۳۸۶

برگرفته از کاتالوگ نمایشگاه شفاخانه، مؤسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، ۱۳۹۲.

برچسب‌ها:

نظر شما: