تذرو

تذرو (تَذَرْو)

مرغی صحرایی شبیه خروس است که در پهلوی (titar)، یونانی (titaros)، سانسکریت (tittiri) بمعنی کبک و معرب آن «تدرج» و «تذرج» است. پرنده‌ای است از خانواده‌ی( Phasianidees) که اصل آن‌ها از شرق است و دارای طول نسبتاً بلند است و انواع مختلف دارد.[۱]

بر اساس گفته‌ی ناظم‌الاطباء تذرو همان قرقاول است: تذرو: مرغ صحرایی، شبیه به خروس، نیک خوشروی و خوش‌رفتار که بدو، قرقاول و جوربور گویند. (ناظم‌الاطباء)[۲]

قرقاول(Phasianus Calehieus) پرنده‌ای است با مشخصات زیر: نر آن ۷۵ تا ۸۷ سانتی‌متر، و ماده ۵۳ تا ۶۲ سانتی‌متر است. این پرنده دمی دراز و نوک تیز دارد. پروبال نر بسیار رنگارنگ[۳]، سرش به رنگ سبز سیر براق[۴]، و پوست برهنه‌ی دور چشمش قرمز روشن است[۵]، و گوشپر‌های کوتاهی دارد. رنگ پروبال بر حسب نژاد و اصل پرنده متغیر است،‌ ولی معمولاً طوق گردنی سفید دارد[۶]، رنگ بدن پرنده‌ی ماده ملایم و به‌طور کلی لکه‌لکه قهوه‌ای با زمینه‌ی نخودی است و دمی دراز، ولی کوتاه‌تر از پرنده‌ی نر دارد. این پرنده هنگام احساس خطر معمولاً پرواز نمی‌کند بلکه به‌سرعت می‌دود و پنهان می‌شود. در ارتفاع کم پرواز می‌کند و مدت پروازش معمولاً کوتاه است. این پرنده در حاشیه‌ی جنگل‌ها،‌ کشتزارها، بوته‌زارها و نیزارها، روی زمین و زیر گیاهان کوتاه و بوته‌ها آشیانه می‌سازد.

قزوینی در کتاب عجایب ‌المخلوقات در مورد قرقاول (تذرو)‌ می‌نویسد:

چون هوا صاف و باد شمال آید، تذرو فربه شود و چون باد جنوب آید لاغر، و موقعی که بخواهد تخم بنهد، دایره‌ای از خاک بسازد و در آن تخم نهد. بچه‌ی او چون جوجه‌ی مرغ بود و گویند چون وقت زلزله رسد، تذروان، ساعتی قبل از آن جمع شوند و بانگ کنند.[۷]

طوسی نیز در کتاب عجایب‌المخلوقات، فصلی در مورد تذرو (قرقاول) دارد:

تذرو مرغیست لطیف، آراسته، لون‌هاء غریب دارد و چشمی به غایت نیکو و از طاووس آراسته‌تر[۸] ولیکن نازک و لطیف بود. وی را نشسته نمی‌توان گرفت فقط در هوا شکار می‌شود. باز قصد وی کند[۹] و سینه بر وی زند تا از درخت برخیزد، پس ویرا در هوا بگیرد، به آراستگی وی کسی مرغ نبیند، در ولایت مازندران باشد و در جاهای گرمسیر، وی را «خروسک ‌دری» نیز گویند، مرغی رنگارنگ است چنانکه ناخنی از وی، هزار رقم و نقش‌ها بر آن بود.

راه رفتن زیبای «تذرو» را به خرامیدن تشبیه می‌کنند و این صفت را ـ‌ مانند کبک ـ‌ به او داده‌اند:

مجلس تو ز نکو رویان چون باغ بهار/ پر تذروان خرامنده و کبکان دری <فرخی>

بقامت هر یکی چون زاد سروی/ خرامان چون تذروی با تذروی <نظامی>


[۱]- حاشیه برهان قاطع، ذیل تذرو.

[۲]- نقل از لغت‌نامه‌ی دهخدا،‌ ذیل تذرو.

[۳]- گشت نگارین تذرو پنهان در مرغزار/ همچو عروس غریق در بن دریای چین <منوچهری>

      وقت‌آن شد که‌به‌دشت آید طاووس‌وتذرو/ تا شود بر سر شخ کبک دری شعر سرای <فرخی>

[۴]- تذروان بر ریاحین پر نشانده/ ریاحین در تذروان پر نشانده <خسروشیرین >

[۵]- تذرو عقیق روی، کلنگ سپید رخ/ گوزن سیاه چشم،‌ پلنگ ستیزه‌کار <فرخی>

      بوستانی ز لاله و سوسن/ همچو روی تذرو و سینة‌ باز <فرخی>

      طوق قمری ‌بر قفا خون تذرو اندر‌ دو چشم/ با چنین فرّ و بها دل‌ها ز غم پرداخته <انوری>

[۶]- ای تذروان من آن طوق ز غبغب ببرید/ تاج لعل‌از سر و پیرایه ‌ز بربگشائید <‌خاقانی>

[۷]- عجایب‌المخلوقات ،قزوینی، ذیل مقالة تذرو.

[۸]- بدین طاووس کرداری همایی/ روان شد چون تذروی در هوایی <نظامی> ‌

[۹]- تذروان را به بازان آزمایم/ سگان را نیز بر غرمان گشایم <نظامی>‌

     داده‌ام باز نظر را به تذروی پرواز/ باز خواندمگرش‌نقش‌وشکاری کند <حافظ>

برچسب‌ها: پرندگان

نظر شما: