تک اثر دوازدهم: گفتنی‌ها و ناگفتنی‌های جنگ کرنال. در راستای شعار روز جهانی موزه

​گفتنی‌های و ناگفتنی‌های جنگ کرنال به روایت قلمدان لاکی

تک اثر دوازدهم: گفتنی‌ها و ناگفتنی‌های جنگ کرنال. در راستای شعار روز جهانی موزه

​در نمایشگاه تک اثر دوازدهم : گفتنی‌ها و ناگفتنی‌های جنگ کرنال به بیان روایت‌هایی برگرفته از قلمدانی لاکی با تصویر جنگ کرنال و شکارگاه پرداخته شده است. در راستای شعار روز جهانی موزه سال 1396 خورشیدی، "موزه‌های و روایت‌های تاریخی تنش‌آمیز: گفتن ناگفتنی‌ها در موزه"، کتابخانه و موزه ملی ملک یکی از مهمترین روایت‌های تنش‌آمیز تاریخ را در نمایشگاه تک اثر در برابر قضاوت علاقمندان قرار می‌دهد: جنگ کرنال. جنگ کرنال میان سپاهیان ایران به فرماندهی نادر شاه افشار و سپاه هند به فرماندهی محمد شاه در سال 1117 هجری قمری صورت پذیرفت. روایت دو کشور درگیر جنگ حتی پس از گذشت سده‌ها از این رخداد متفاوت است. در نمایشگاه تک اثر با بهره‌گیری از منابع و نسخ خطی هندی و ایرانی این روایت‌های گوناگون در ترکیب با تصویر جنگ کرنال که بروی قلمدانی لاکی نقش بسته رواست می‌شود. در بخشی از نمایشگاه روایت ایرانیان از این جنگ روایت شده و در بخشی دیگر روایت هندیان و در میان این روایت‌ها قلمدان لاکی با تصویر جنگ کرنال روای بی طرف این جنگ است.

روایاتی مناقشه‌آمیز از جنگ کرنال

جنگ کرنال و قتل عام دهلی

در ایام محاربه قندهار (که جزیی از خاک ایران بود و حاکمش بر نادرشاه افشار شوریده بود)، نادر سفیر تازه‌ای به دهلی فرستاد و از پادشاه هند تقاضا کرد که بنابر اتحاد مابین دو کشور متوقع است که به حکام مناطق سرحدی فرمان دهد از ورود فراریان افغان به خاک هند جلوگیرند. ولی متأسفانه بازجوابی نیامد و این بار، خود مصمم شد که برای آرامش دادن قطعی به صفحات مرزی و رسانیدن مملکت به حدود تاریخی آن اقدام نماید....

و اما محمد شاه، از احفاد گورکانیان هند که از سال 1719م بر این کشور وسیع حکومت می‌کرد، مردی به غایت عاجز و زبون و بی‌اراده بود.... بهانه نادر برای حمله به هند هرچه بود، بی‌شک از خرابی اوضاع آن کشور ناشی می‌شد، و این تا یک مقدار جبر تاریخ و تقدیر تخلف ناپذیر حکومت‌های سست و فاسد و پوشالی است که سقوط کنند و جای خود را به شایسته‌تران، زورمندتران و قاطع‌تران بسپارند....

نادر ... به جانب دهلی روی نهاد و چون شنید که محمد شاه با آرتش هند در کرنال اقامت گزیده و آرایش جنگی گرفته‌اند، بدان سو حرکت نمود. تعداد قوای ایران را ... به 80 هزار الی 90 هزار بالغ دانسته‌اند و اردوی محمدشاه را در حدود 300 هزار نظامی و 2 هزار فیل و 900 توپ ذکر کرده‌اند.... نایره جدال که تا دو ساعت افروخته بود، به کشتار جمع عظیمی از هندوان و اسارت برخی از اعاظم آنها انجامید. میرزا مهدی [استرآبادی]، (مورخ رسمی نادرشاه) تلفات سپاه هند را به 30 هزار نفر بالغ می‌داند؛ در حالی‌که عده‌ای جمع مجروحان و مقتولان اردوی ایران را قرب 500 تا 1500 نفر برآورد می‌کنند....

در ورود به دهلی، نادرشاه مقرر داشت که مبلغی سنگین از متمولان بستانند و چون کارگزاران غالبا از خود هندیان بودند، فرصت غنیمت شمردند و به ازای هر 10 هزار روپیه که به خزانه نادر می‌رسانیدند، خود 45 هزار می‌گرفتند، بنحوی که موجب آزار بسیار شدند و جمع کثیری را رهسپار دیار ادبار ساختند. از این جهت زمینه عدم رضایت و آشوب فراهم شد.... هنوز دو روز از ورود نادر به دهلی نگذشته بود که بعضی از اشرار خبر مرگ او را بر سر زبان‌ها انداختند و عوام شهر نیز از جای برآمده و بر ایرانیانی که در اطراف بودند، حمله بردند و همه را عرصه شمشیر ساختند و حتی امرای دهلی نیز آرتشیان ایران را که به حفظ و حمایت خود آنها مقرر شده بودند، بدست رجاله سپردند و یا خود به فنایشان دست زدند.

نادر به مجرد شنیدن قصه، چند نفر را فرستاد تا به مردم بفهمانند که خبر نادرست است اما فرستادگان او را کشتند و چون روز بعد، در طلوع فجر خود به میان مردم رفت و خواست تا شورش را فرونشاند، تیری به جانبش انداختند و یکی از نزدیکان او را به خطا کشتند.

نادر چون حال را بدین منوال دید.... دستور داد که هرجا یک قزلباش به قتل رسیده، کسی را زنده نگذارند.... سرانجام به شفاعت محمدشاه و وساطت قمرالدین خان و نظام‌الملک (از زعمای هندی) آتش غضب نادر فرونشست و پس از آن‌که «قتلی به افراط کرده شد و اموال به یغما و عیال به اسیری بردند»، فرمان امان صادر شد....

درباره عده کشته‌ شدگان رقم‌های اغراق آمیزی گفته شده است. لکهارت (تاریخ نگار انگلیسی) ... می‌نویسد که نظر به محدود بودن محل قتل عام و مدت کوتاه آن، عده‌ای که از دم تیغ گذشتند، نباید از 20 هزار نفر متجاوز باشد ولی عده زیاد دیگری مخصوصا زنانی را که خودکشی کردند، باید بر این جمع افزود.

همه صاحب‌نظران بی‌غرض را عقیده بر این است که شاه ایران نهایت بردباری و ملایمت را از خود نشان داده، و جز به حکم اجبار، دست به اقدام نزده است.

برگرفته از کتاب تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه نوشته رضا شعبانی

جنگ کرنال

مرگ اورنگ زیب باعث ایجاد یک خلأ در امپراطوری مغول (گورکانیان) در هندوستان گردید، که هیچ کدام از جانشینانش نتوانستند این خلأ را پر کنند. کشمکش­های مکرر برای تاج و تخت و خیانت وزیران باعث تضعیف امپراطوری شده بود. نادرشاه که از سردسته راهزنان به تاج وتخت پادشاهی ایران رسیده بود، ضعف امپراطوری مغول را به مثابه یک فرصت دید.

در سال 1738 نادرشاه حمله به هند را آغاز کرد. بهانۀ او برای این حمله این بود که محمدشاه امپراطور گورکانیان، به فرستادۀ ایران در دربار دهلی اهانت کرده بود. نادر با حمله به مرزهای غربی امپراطوری گورکانی توانست غزنه، کابل و لاهور را در سال 1739 تصرف کند. هنگامی که نادر شاه از گردنه خیبر عبور کرد، حاکم پنجاب از شاه گورکانی درخواست کمک و پشتیبانی کرد تا از پنجاب دفاع کند، اما محمدشاه درخواست برحق او را نادیده گرفت و خود را به نشنیدن زد.

ارتش نادر با زدن پل معلق از رودخانۀ پر از تمساح­ ایندوس عبور کرد. این پل معلق با استفاده از زنجیرهای آهنی معلق شده بر روی پوست حیوانات متورم ایجاد شد. بالاخره سپاه نادر در مقابل ارتش امپراطوری گورکانی که شامل 200000 مرد جنگی و صدها فیل بود، قرار گرفت. نادر می­دانست که فیل­ها قدرت تخریب بالایی دارند اما او نقشه­ای در سر داشت. شاه ایران دستور داد تا تعداد زیادی سکوهای چوبی بسازند که از هر کدام از دو طرف به دو شتر متصل بودند. بر روی این سکوها، مواد قابل اشتعال و نفت قرار داد و در زمان مناسب آن را آتش زد. هنگامی که شترها به فیل­ها نزدیک شدند، فیل­ها وحشت زده شدند و به سمت سپاه خود برگشتند و سپاهیان را زیر گرفتند. در این جنگ بیش از 17000 سرباز هندی کشته شدند.

شکست ارتش گورکانی باعث آشفتگی در ساختار نظامی آن شد. نظام الملک نقش واسطه را بر عهده گرفت و نادرشاه را ترغیب کرد که در قبال دریافت 20 میلیون روپیه به ایران باز گردد. شاه گورکانی از اقدام نظام الملک استقبال کرد و عنوان امیرالامرا را به او اعطا کرد و او را به عنوان نخست وزیر برگزید. سعادت خان که از این اقدام شاه گورکانی ناخشنود شد و رشک ورزید، نزد نادر رفت و گفت که او نباید با این مبلغ جزئی که حتی یک حاکم ایالتی می­تواند به او بدهد، راضی شود. این حرفِ او تأثیر زیادی بر شاه ایرانی گذاشت و دروازده­های دهلی از برابر چشم او گذشت.

نادرشاهِ پیروز همراه با شاه شکست خورده و ملول وارد دهلی شد. کلید قلعه­ها و خزانۀ دهلی از قبل به او تسلیم شده بود. مبلغی نیز در قبال بازگشت نادرشاه به او پرداخت شد. اما شایعه­ای درافتاد که نادرشاه کشته شده است. شورشی در دهلی جریان گرفت که در آن چند سرباز ایرانی کشته شدند. به محض اینکه نادر این را شنید بلافاصله به مرکز شهر تاخت و آنجا نعش سربازان ایرانی را دید که روی زمین افتاده بودند. نزدیک مسجد سانهاری رشنودالله، گروهی از مردم سنگ به سوی او پرتاب کردند و همچنین یک تیر سرگردان یک سرباز ایرانی را کشت. او خشمگین شد و در مارچ 1739 فرمان سلاخی لجام گسیختۀ شهروندان دهلی را صادر کرد. سربازان او به خانه­ها هجوم می­بردند، مردها، زنها و کودکان را می­کشتند. قتل­عام از هشت صبح تا سه بعدازظهر ادامه داشت؛ با یک تخمین محافظه­کارانه می­توان گفت که حدود 200000 نفر کشته شدند که بخش اعظم جمعیت دهلی بود. هزاران زن مورد تجاوز قرار گرفتند و هزاران زن دیگر از درماندگی خود را داخل چاه­ها انداختند. نادر فرمان داد که انبار غلات شهر مهر و موم شود و در شهر حکومت نظامی برقرار کرد. سربازان ایرانی کسانی که فرار می­کردند را می­گرفتند و گوش و بینی آنها را می­بریدند. گروهی از شهروندان دهلی نزد نادر رفتند و از او خواهش کردند که به آنها اجازه بدهد که نان بخرند. او بالاخره نرم شد و به آنها اجازه داد که برای خواربار به فریدآباد بروند.

نادرشاه پس از 57 روز غارت و قتل­عام مردم دهلی، عزم ایران کرد و غنائم زیادی همچون سریر پادشاهی مشهور «تختِ طاووس» که برای شاه­جهان ساخته شده بود، الماسِ افسانه­ای کوه­نور، جواهرات به ارزش 600 میلیون روپیه، طلا به ارزش 10 میلیون روپیه و همچنین یک کاروان شامل 100 فیل، 7000 صنعتگر و 100 حجار و 200 نجار را به همراه خود به ایران برد. قصد او از بردن صنعتگران این بود که شهری همچون دهلی در ایران بنا کند و نام آن را نادرآباد یا شهر نادر بگذارد.

برگرفته از دایره المعارف جهانی زندگی‌نامه- زندگی‌نامه نادر شاه

برچسب‌ها:

نظر شما: