دراج

دراج کند گرد گیازار تکاپوی/ از غالیه عجمی بزده بر سر هر موی/ هزمان بکند بانگ نمازی به لب جوی/ در سجده رود خیری با لاله‌ی خودروی/ تا سرخ کند گردن، تا سبز کند روی/ سرخی‌نه ‌به شنگرفش ‌و‌ سبزی‌نه به زنگار<منوچهری>

دَرّاج (darrāj) کلمات درّاج، زَرج، زَرَه، و ژَرْژْ همه تقریباً به یک معنی و برای انواع خانواده‌ی کبک استعمال می‌شوند. کلمه‌ی درّاج مستعمل در زبان عربی، اصلاً فارسی است. در زبان فارسی «زَرچ» به معنی کبک اعم از دری و غیردری، در فرهنگ‌ها ضبط شده است.[۱]

دراج (francolinus Francolinus) از خانواده‌ی قرقاول است. پرنده‌ی نر به‌طور کلی سیاه است با خال‌ها و راه‌راه عرضی سفید، به‌ویژه در پهلوها. تارک و پس‌گردن قهوه‌ای، نوار چشمی سیاه و پوشش پرهای گوش و گونه سفید و نیم‌طوق پهن خرمایی در پس‌گردن دارد. پرنده‌ی ماده بطور کلی قهوه‌ای است.[۲] با خط و خال سیاه و نخودی، و یک لکه‌ی بزرگ خرمایی در پس گردن دارد. پرهای گردن در هر دو جنس سیاه است. معمولاً جفت‌جفت دیده می‌شوند. گرچه گاهی در خارج از فصل زاد و ولد بصورت گله‌های کوچک مشاهده می‌شوند. عموماً خود را از انظار مخفی نگاه می‌دارد و به دشواری می‌توان آن را وادار به پرواز کرد. در میان علفزارهای ناهموار با بوته‌ها و خاربن‌های انبوه زندگی می‌کند. به‌خصوص در نقاطی که درخت گز می‌روید و مناطق تالابی لایه‌ی بیابان‌ها و نواحی خشک، روی زمین و گیاه‌های انبوه آشیانه می‌سازد.[۳]

«دکتر مکری» در کتاب فرهنگ نام‌های پرندگان از «دراج» با عنوان «پور» یاد می‌کند: پور پرنده‌ای است شبیه کبک چیل. [...] در میان کردان قصر شیرین وخانقین شهرت دارد که پور خواهری بنام گناسر داشته که گم شده است و پور، چون گناسر را بسیار دوست داشته است، پیوسته برای یافتن وی گناسر، گناسر گوید و این قصّه به‌مناسبت صوت این پرنده است. خواندن پور را نیز «گناسر، گناسر» کردن گویند و بعضی گویند این مرغ پیوسته فریاد می‌کند: وای حسین کشته شد و آنرا مرغ «وای حسین کشته شد» نیز می‌نامند (رک. هدهد).

صدای دراج به خوشی معروف بود:

از بلبل گل‌پرست خوش سازتری/  کبکی و ز درّاج خوش‌آوازتری <خاقانی>

سخن اهل ذوق می‌گوید/  بانگ بلبل همی کند درّاج سیف <فرغانی>

بانگ درّاج در حوالی کشت/  کرده تقطیع بیت‌های بهشت <هفت پیکر>

رنگ صورت دراج را، شعرا گاهی سبز و گاه سرخ ذکر می‌کنند:

بر دم طاووس ماه، بر سر هدهد کلاه/ بر رخ دراج گل، بر لب طوطی بقم<منوچهری>

تا سرخ کند گردن،تا سبز کند روی/ سرخی نه به شنگرفش و سبزی نه به زنگار <منوچهری>

طوسی در عجایب‌المخلوقات صفت «تذرو» را به دراج داده است «دراج مرغی زیرک است، از باد شمال فربه شود و از باد جنوب بیمار گردد، و هنگامی که زلزله بود، دراج بانگ کند و مردم را آگاه می‌سازد».[۴]​


[۱]- فرهنگ‌ نام‌های پرندگان، ص ۷۷.

[۲]- تا زمین چون پر طاووس شود وقت بهار/    باغ چون پهلوی دراج شود وقت خزان <فرخی>

[۳]- پرندگان ایران، ص ۱۱۴.

[۴]- عجایب‌المخلوقات طوسی، ص ۵۲۶.

برچسب‌ها:

نظر شما: