گنجشک

​گنجشگ (گُنجِشک)عصفور، عرب آنرا عصفور[۱] می‌خواند و مرغ و جوجه‌ و مرغ کوچک را هم گفته‌اند. یکی دیگر از اسامی گنجشک ونج[۲] است.[۳] گنجشک پرنده‌ای است از دسته‌ی سبک‌بالان با منقار مخروطی که جثه‌ای کوچک دارد.[۴]

خانواده‌ی گنجشکیان (Ploceidae) پرندگانی هستند کوچک با منقار کوچک و کلفت و مخروطی و پاهای نسبتاً کوتاه که اغلب پر و بال آن‌ها رنگارنگ نیست. بیشتر آن‌ها اجتماعی هستند و به‌طور دسته‌جمعی زاد و ولد می‌کنند. پروازی قوی دارند. نروماده‌ی آن‌‌ها غالباً هم‌شکل نیست. در سوراخ‌ها، روی درختان و یا صخره‌ها لانه می‌سازند و غذای آن‌ها بیشتر از دانه و مواد گیاهی است. گاهی از مواد حیوانی نیز تغذیه می‌کنند.

گنجشک معمولی (Passer domestic):مشخصات: ۱۴.۵ سانتیمتر. آشناترین پرنده در میان پرندگان شهری است، نر آن بوسیله‌ی تارک خاکستری پررنگ، پس گردن بلوطی، گلوی سیاه، گونه‌ها و سطح شکمی سفید مایل به خاکستری مشخص می‌شود. در پرواز خط بالی کوتاه و دمگاه خاکستری آن نمایان است. پرنده‌ی ماده و پرنده‌ی نابالغ، فاقد سیاهی گلو، در سطح پشتی قهوه‌ای تیره و در سطح شکم سفید چرک هستند. این پرنده بندرت دور از محل زندگی انسان‌ها دیده می‌شود.[۵]

در کتاب فرهنگ نام‌های پرندگان، گنجشک ذیل پاساری نوشته شده است. در این بخش اسامی مختلف گنجشک در لهجه‌های مختلف ایران، درج گردیده است[۶]

در کتاب عجایب‌المخلوقات، «طوسی» راجع به گنجشک نوشته است: گنجشک مرغی است خیس و بسیار زیان‌رسان، چون موش بانگ زند. گوشت و میوه‌ها را تباه کند. استخوان گنجشک به معده ضرر می‌رساند و معده را زخم می‌کند. جوجة گنجشگ اگر بیمار شود، گنجشک او را از لانه بیرون می‌کند. اگر گنجشکی بر بام خانه‌ای برود، آواز پایش به زیر آید. در صورتی که اگر فیلی راه برود هیچ آوازی نیاید.[۷]

در فرهنگ عوام، روایات و قصه‌های مختلفی در مورد گنجشک وجود دارد:

در جنوب ایران، عقیده دارند که گنجشک «مَشک» آب حضرت عباس را پاره کرد، به این خاطر پاهایش را زنجیر کردند و الان در موقع راه رفتن می‌جهد و نمی‌تواند راه برود. همچنین گویند گنجشک از زنان ترسی ندارد و می‌گویند اگر مردان وجود نداشتند در موی زنان لانه می‌کردند.[۸]

می‌گویند که جیک‌جیک این حیوان، نفرین به فاطمة زهراست و به این جهت بهتر است که گنجشک را آزار بدهند و لانه‌اش را بهم زنند و بچه‌اش را بگیرند و به دست اطفال بسپارند. به روایت دیگر، گنجشک کافر است، چون شبها تاق‌باز می‌خوابد و می‌ترسد که آسمان رویش خراب بشود.[۹]

​مست مکن عقل ادب ساز را/ طعمه‌ی گنجشک نکن باز را<مخزن‌الاسرار>

گفتم آتش رسد به هیبت او/ گفت گنجشک چون رسد به عقاب<عنصری>

من چو گنجشک ضعیفم که هزاران سیمرغ/ بال و پر ریخته در سیر بیابان طلب<انوری>

دگر گنجشک روزی باز گردد/ دل رامین ازین خو باز گردد<ویس‌ و رامین>

چو گنجشک روز ملخ در نبرد/ به کشتن چه گنجشک پیشش چه مرد<بوستان>


[۱]- یوزان تو هم‌کنام آهو/  شاهینت هم‌آشیان عصفور <ظهیرفاریابی>

همای همت تو کرکسان گردون‌را/  ز ضعف و عجز چو عصفور ماالعصفور <فاریابی>

[۲]- شکار باز خرچال و کلنگ است/  شکار باشه ونج است و کبوتر <عنصری>

[۳]- برهان قاطع، ذیل گنجشک.

[۴]- برهان قاطع، حاشیه، ذیل گنجشک.

[۵]- پرندگان در ایران، ص ۳۲۸.

[۶]- فرهنگ نام‌های پرندگان، ص ۳۷.

[۷]- عجایب‌المخلوقات، ص ۵۴۲.

[۸]- نقل از کاظمیة قناد.

[۹]- نیرنگستان، صادق هدایت، ص ۱۳۶.

برچسب‌ها:

نظر شما: