لکلک
لکلک (Ciconia ciconia) معرب آن لقلق، از خانوادهی(Ciconidae) انگلیسی( Strok)، پرندگانی با بالهای دراز و منقار بلند و راست که آهسته و با احتیاط پرواز میکنند و در حال پرواز پاها و گردن را کشیده و اندکی رو به پایین نگاه میدارند. آرام و با تأنی راه میروند. نرومادهی آنها همشکل است. لکلک سفید پر و بال و منقار و پاهای دراز به رنگ قرمز روشن دارد. روی درختها[۱] و ساختمانها مینشیند و در این جالت اغلب یک پای خود را جمع میکند. به صورت گلههای نامنظم مهاجرت میکند. طرح بدن در حال پرواز با گردن دراز و کشیده آنرا از حواصیل، پلیکان و کرکس مشخص میکند. لکلک پرندهای است زود انس.
زیستگاه لکلک تالابها، علفزارها و کشتزارهای پر آب است. در فصل زاد و ولد معمولاً نزدیک مناطق کوهستانی دیده میشود. بیشتر از ماهیها، دوزیستان، حشرات و حلزونها، مارها[۲] و لاشهی حیوانات تغذیه میکند.[۳]
برای ازدواج دو لکلک جوان و آماده برای ازدواج در وسط و در اطراف آنها نیز بالغ بر ۵۰ لکلک اجتماع کرده، سروصدا راه میاندازند، پس از اینکه نر و ماده با هم ازدواج کردند، خانوادهی عروس یک خانه بعنوان جهیزیه به داماد هدیه میکند...
وقتی یکی از لکلکها بدرود زندگی میکند، سایر لکلکها به خانهی او آمده، روی شیروانی یا اطراف خانه مینشینند و ماتم میگیرند. پس از ساعتی لکلکی را که همسر خود را از دست داده به لانهی خود میبرند تا از تنهایی و غم خلاص شود.[۴]
گویند: شخصی بچهی لکلکی را از آشیانهاش به خانهی خود برد. لکلک پیرامون خانه میگردید پس از چند لحظه از آنجا دور شد و مدتی بعد به آنجا بازگشت، ماری همراه خود آورده بود، آنرا در خانهی ایشان انداخت و آنها مجبور شدند لکلک را به جای خودش بازگردانند.[۵]
دکتر مکری در کتاب فرهنگ نامهای پرندگان مینویسد: بسیاری از پیران و سالخوردگان کردستان شاهد واقعهای بودند که به طور خلاصه نقل میشود: در یکی از سالهای پیشین دو لکلک یکی نر و دیگر ماده بر درختی آشیان داشتند. چون لکلک ماده روزها بر تخم میخوابید، بیشتر اوقات لکلک نر به دنبال غذا میرفت. شخصی ـ که نام او را هم ذکر میکنند ـ روزی بر سبیل تفریح از درخت بالا رفته، تخمها را به زیر میآورد و آنها را رنگ میکند، دوباره از درخت بال رفته تخمها را به جای خود مینهد. همینکه لکلک نر باز میگردد و تخمها را دیگر گونه مییابد بهسرعت مراجعت میکند و پس از ساعتی قریب هزاران لکلک با آن لکلک بدان درخت هجوم آورده لکلک ماده را قطعه، قطعه میکنند. این قصه در چندین جای کردستان شنیده شده و همهیمحل واقعه ار موطن و شهر یا ده خود نسبت میدادند.
این پرنده را در جاهای مختلف حاجی لگلگ و حاجی لکلک به فتح و به کسر لام نیز تلفظ میکنند.[۶]میگویند لکلک سالی یکبار به مکه میرود و باز میگردد و بدین جهت او را حاجی لکلک گویند.[۷]
مولانا صدای خاص لکلک را ذکر و تسبیح او میداند:
لکلک بیابد با یدک بر قصر عالی چون فلک / لکلک کنان کالملک لک یا مستعان یا مستعان
لکلکها و پرندگان ساحلی نواحی کرانهای با طی کیلومترهای زیادی، در دور و بر آشیانهی خود ساعتها صرف میکنند و بالاخره میتوانند عوارض اصلی زمین را بشناسند. کوهها، ساختمانها و حاشیههای آنها نشانههای مهمی هستند.[۸]
فرهنگ نویسان یکی دیگر از اسامی لکلک را زاغور (zayvar) نیز گفتهاند.[۹]
گر ندانی ز زاغور بلبل/ بنگرش گاه نغمه و غلغل <منوچهری>
[۱]- چو صفیری بزند کبک دری در هزمان/ بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی <منوچهری>
[۳]- هر یکی را همچو لقلق مار باید صعوه کرم سوی آب و دانهای دایم اندر تاخته<انوری>
[۳]- پرندگان در ایران، ص ۴۴.
[۴]- دانستنیهای نوجوانان، ترجمهی هلن مروتی.
[۵]- عجایبالمخلوقات، طوسی، ص ۵۳۹.
[۶]- فرهنگ نامهای پرندگان، ص ۶۴و ۶۳.
[۷]-نیرنگستان، صادق هدایت، ص ۱۳۲.
[۸]- مهاجرت جانوران، ترجمهی حسن دولتآبادی، ص ۱۲۴.
[۹]- فرهنگ معین.