وداع حضرت زینب
به سر نهاد چو عمامه سیدالشهدا
به خلق گشت عیان رجعت رسول خدا
بنهاد چو پای در رکاب آن شه دین
در رعشه فتاد عرش و لرزید زمین
زینب یتیم پرور از عقب شاه تشنه جگر به فریاد بر آمده می گفت:
برادر جان ز هجران کارمان را ساختی رفتی
به میدان شهادت رخش همت تاختی رفتی