بهشت شداد

​قصر ارم جائی است نیکو، آن را شداد بن عاد بنا کرد [...] و هر چه [زَر] و سیم و جواهر بوده، جمع کرد و به مشک و زعفران بنا کرده و غرفه‌های عالی بساخت و سامان‌های بزرگ و درخت‌های زرین نشاند و میوه‌ها از جواهر ساخت و قصر عالی در آن بکرد، بالای او پانصد ارش [...] تا آن جمله را بساخت، برخواست که در شود و چون قدم، در دروازه گذاشت، شخصی را دید که در اندرون دروازه ایستاده و شداد با وی گفت که چه کسی؟ گفت: منم عزرائیل، که به امر قادر جلیل آمده‌ام تا تو را از دارِ دنیا به سرای عقبی بَرَم.شداد گفت: ای عزرائیل مرا چندان مهلت ده که طوفی نمایم، گفت: ولله که مهلت نزد من نباشد [...] و جان آنرا ببستد و به وی نرسید.

برچسب‌ها:

نظر شما: