طاووس

طاووس

Pavo cristatus از خانوادهٔGalliformes. یونانی آن tāōs، و به آرامی tausâ. طبق تحقیق استاد پورداوود اصل کلمه از زبان دراویدی وارد سانسکریت شده و از آنجا به زبان‌های دیگر رفته است.[1]

در حیوة‌الحیوان آورده شده که این پرنده در میان سایر پرندگان مانند اسب است بین سایر چارپایان از حیثیت ارجمندی و زیبایی. صفات عفت، خودپسندی، تکبر، در پر خویش به شگفتی نگریستن، از دم خویش طاق بستن به‌ویژه هنگامی که جفت وی ناظر و متوجه اوست.

مادهٔ‌ این مرغ پس از آنکه سه سال از عمرش بگذرد تخم می‌گذارد و در همان هنگام هم روییدن پرهای نر به حد کمال و رنگ‌آمیزی آن به پایان می‌رسد. مادهٔ این مرغ سالی یک نوبت تخم‌ می‌گذارد. در فصل بهار تخم‌گیری می‌کند و در پاییز که برگ درخت می‌ریزد، پر این حیوان نیز می‌ریزد و در آن فصل که برگ درختان آغاز به روییدن کند، طاووس نیز شروع به پر آوردن می‌کند. طاووس نر هنگامی که جفتش مشغول سرپرستی تخم‌هاست، وی را به بازی می‌گیرد. به حدی که تخم‌ها می‌شکند:

بیضه چون طاووس نر خواهم شکست

وز برون آشیان خواهم شکست <خاقانی>
بیضه بشکن مرغ کم کن تا بوی طاووس نر
بیضه پروردن به گنجشکان گذار و ماکیان <خاقانی>

شگفت آنست که این پرنده را با حسن و زیبایی که دارد به فال بد می‌گیرند و شاید سبب آن باشد، که سبب دخول ابلیس در بهشت را نیز به وی نسبت می‌دهند و خروج ابوالشبر را از بهشت نیز به وی منسوب می‌دارند. تفصیل این داستان بدین صورت است که گویند: هنگامی که حضرت آدم در بهشت درخت رز را کاشت، ابلیس در پای آن درخت طاووسی را سر برید، و آن درخت از خون طاووس مشروب شد، همین که درخت آغاز به برگ برآوردن کرد، ابلیس میمونی را در بیخ درخت رز ذبح کرد، و آن درخت از خون میمون نیز سیراب گشت، چون هنگام فرارسیدن انگور شد، ابلیس شیری را در پای درخت بکشت، انگور که به کمال پختگی رسید، ابلیس خوکی را بر پایهٔ آن درخت بیجان کرد، و درخت از خون خوک نیز آب خورد، از اینرو می‌خوارگان را هنگام نوشیدن می، خون هر چهار حیوان عارض شود، چه همین که اثر شراب در عروق سرایت کند چهرهٔ آدمی در آغاز برافروخته و چون طاووس رنگین شود، و چون مستی شروع شود، آدمی به رقص و دست و پای کوفتن و بازی گراید، مانند میمون، و چون مستی شروع شود، خوی و شیر و درندگان در وی ظاهر شود، که نخست با شکار خود بازی کند و سپس عربده آغاز کند وزان پس به بیهوده و هذیان مشغول شود و در پایان او را رخوتی سخت رخ دهد و چون جسدی بی‌روح در خواب رود و رشتهٔ زندگانیش گسیخته گردد.[2]

استاد گوهرین در شرح منطق‌الطیر می‌نویسد: طاووس از مرغانی بهشتی بود و در فریفتن آدم و حوا همچون مار با شیطان همکاری کرد. برای فریفتن آدم خود را در دهان مار مخفی کرد و داخل بهشت شد و به پای‌مردی طاووس راه آدم و حوا را بزد و آنها را بفریفت تا از شجرهٔ خبیثه خوردند و چون خدای تعالی از عمل آنها آگاه شد بر آنان خشم گرفت، طاووس را که در این عمل پایمردی کرده بود، پاهایش را زشت فرمود و او را از بهشت بیرون کرد و به هندوستان فرستاد. مار را عریان کرد و پاهایش را محو فرمود و چنان کرد که بر شکم راه رود و از بهشت بیرونش کرد و به اصفهان فرستاد. آدم و حوا و شیطان نیز از بهشت رانده شدند و هر یک را به شهری از شهرهای دنیا رانده آدم بکوه سرندیب نزول نمود و حوا به جده افتاد و شیطان به مولتان رانده شد و اینهمه از غدر شیطان و پایمردی طاووس و دستیاری مار برخاست.[3]

می‌گویند از خواص طاووس آنست که اگر طعامی زهردار و سمی ببیند، بانگی بلند می‌کند (یا می‌رقصد) و پادشاهان به این خاطر آنها را نگاه می‌داشته‌اند و طاووس‌ها آزادانه در باغ‌ها و آشپزخانه‌های می‌گشته‌اند.[4]

زیبایی طاووس، بسیار مورد توجه شعرا بوده است و در رابطه با آن تعابیر و تشبیهات مختلفی ذکر شده است:

ز خوبی بود چون طاووس رنگین

ز سختی بود چون اروند سنگین <فخرالدین اسعد گرگانی>
چو طاووس رنگین مرا جلوه دادی

به طاووسی چون شکفته بهاری <فرخی>
به خوبی همچو طاووسان گرازان

بدیشان نارسیده چنگ بازان <فخرالدین اسعد گرگانی>
رفت سرما و بهار آمد چون طاووسی
به سوی روضه برون آمد هر محبوسی <منوچهری>

نقش‌های حلقه‌ای دم را گاهی به ماه تشبیه کرده‌اند:

بر دم هر طاووسی صد قمر و سی قمر

بر پر هر کبککی نه رقم و ده رقم
بر دم طاووس ماه، بر سر هدهد کلاه
بر رخ دراج گل، بر لب طوسی بقم <منوچهری>

پاهای زشت طاووس نیز دستاویزی برای شعر شعرا گشته است:

حضر ببیند چو عیب این چشم جاسوس

تو چشم زاغ بین نه پای طاووس<نظامی>
کرا زشتخویی بود در سرشت

نبیند ز طاووس جز پای زشت<سعدی>
از خودآرایان نمی‌باید بصیرت داشت

عیب پیش پا نیاید در نظر طاووس را <صائب تبریزی>


[1]- محمدحسین بن خلف برهان. برهان قاطع. به تصحیح دکتر محمد معین. تهران: امیرکبیر، 1356، ذیل طاووس.

[2]- حیوة‌‌الحیوان دبیری نقل از فرهنگ دهخدا.

[3]- خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین. تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر. تهران: خیام 1333

[4]- محمد بن محمود طوسی. عجایب‌المخلوقات. به کوشش منوچهر ستوده. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345

برچسب‌ها: پرندگان، صفویه

نظر شما: