هدهد
هدهد آشفتهدل پر انتظار/ در میان جمع آمد بیقرار// تیزفهمی بود در راه آمده/ از بد و از نیک آگاه آمده// گفت ای مرغان منم بی هیچ ریب/ هم بَرید حضرت و هم پیک غیب// آبپیمایم ز وهم خویشتن/ رازها دانم همی زین بیش من// با سلیمان در سفرها بودهام/ عرصهٔ عالم بسی پیمودهام// پادشاه خویش را دانستهام/ چون روم تنها چو نتوانستهام[۱]
هدهد خانوادهی هدهد( Family upupidae)نام علمی (upupa epops )انگلیسی:(Hoopoe)
هدهد، بطور کلی تابستانها فراوان است. در زمینهای باز و پر درخت، باغهای پر میوه و پارکها دیده میشود. زمستان را در فضای بازتر و بوتهزار میگذراند. در سوراخ درختهای کهن و گاهی در خرابهها آشیانه میسازد.هدهد، مرغ سلیمان نام گرفته، از آنرو که از ملکهی سبا بلقیس برای سلیمان خبر آورد و پیام سلیمان به بلقیس رساند:
ای هدهد صبا به صبا میفرستمت/ بنگر که از کجا به کجا میفرستمت <حافظ>
در لهجهی کردی هدهد، به «پیوسلیمانه» مشهور است. جزء اول نام این پرنده، در کردی بر بوم و همچنین بر گیاه قاصدک اطلاق میشود. کلمهٔ «پیو» با «پیک» فارسی از یک ریشه است. هدهد به دوربینی مشهور هست، حتی در میان روستاییان شهرت دارد که این پرنده هشتاد ذرع زیرزمین را که آب وجود داشته باشد بخوبی میبیند.[۲]طوسی، در «عجایبالمخلوقات» مینویسد: دو چشم هدهد و خرچنگ را خشک کنند و بسابند و پیش از برآمدن آفتاب در چشم کشند، اگر بخار می بینند که برمیخیزد آب نزدیک است.[۳] خواندمیر در حبیب السیر درباره هدهد چنین می آورد: «هدهد رسول حضرت سلیمان است بهجانب بلقیس و او آب را در زیرزمین همچنان بیند که مردم در شیشه مشاهده نمایند گویند که هرکس پر هدهد را با خود نگاه دارد بر دشمن ظفر یابد و اگر هدهدی را در خانه بیاویزند ساکنان آن منزل از ضرر سحر ایمن مانند».[۴]
در بسیاری از شهرها، داستانی دربارهی این پرنده شهرت دارد که خلاصهٔ آن چنین است:
تاج هدهد، در اصل یکدسته پر است که، حیوان به ارادهی خود میتواند مانند بادبزن آنها را از هم وا کند و یا روی هم بخواباند.[۶] در باور مردم، حضرت سلیمان خواست به شانهبهسر پاداش بدهد و او را نوازش کند، دستی به سر او کشید و تاجی بر سرش پیدا شد. این تاج دستمایهٔ تخیل و خلق مضامین شاعرانهی زیادی شده است:
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید/ چو باشه در پی هر صید مختصر نرود <حافظ>
آن کو مثل هدهد بیتاج نبد هرگز/ چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد< مولانا>
تا چو هدهد عاقلان را هم ز سر خیزد کلاه / تا چو طوطی قانعان را هم ز تن روید قبا <سنایی>
هدهد در ادبیات عرفانی نماد پیر و دلیل راه و طریقت است. در مثنوی منطقالطیر عطار، سی مرغ به راهنمایی و هدایت هدهد به جستجوی سیمرغ برمیخیزند و در پایان درمییابند که خود سیمرغند و وجودشان با وجود او یکی است و جدا نیست.
[۱]- منطقالطیر، عطار، نسخة احمد خوشنویس، ص ۴۴ و ۴۳.
[۲]- فرهنگ نامهای پرندگان، ص ۴۴.
[۳]- عجایبالمخلوقات، طوسی، ص ۵۴۰.
[۴]- حبیب السیر، طوسی، ج4، ص ۶۹۸.
[۵]- فرهنگ نامهای پرندگان، ص ۴۴و ۴۳.
[۶]- فرهنگ معین، ذیل هدهد.